اجزای برنامه ریزی استراتژیک
پیشینه تحقیق برنامه ریزی استراتژیک و اهداف آن , استراتژی در آموزش عالی دارای ۴۷ صفحه می باشد فایل پیشینه تحقیق به صورت ورد word و قابل ویرایش می باشد. بلافاصله بعد از پرداخت و خرید لینک دنلود فایل نمایش داده می شود و قادر خواهید بود آن را دانلود و دریافت نمایید . ضمناً لینک دانلود فایل همان لحظه به آدرس ایمیل ثبت شده شما ارسال می گردد.
فهرست مطالب
فصل اول: ۶
برنامه ریزی استراتژیک ۶
(۱-۱ استراتژی ۶
(۲-۱ برنامه ریزی ۷
(۳-۱فرایند برنامه ریزی ۷
(۴-۱ مدت برنامهریزی ۷
۱-۵) درک مفاهیم استراتژی ۸
۱-۶)برنامه ریزی استراتژیک ۸
-۱ ۷) فرایند برنامه ریزی استراتژیک ۱۰
-۱۸) مراحل برنامه ریزی استراتژیک: ۱۰
۱-۹) تفاوت برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی عملیاتی ۱۱
۱-۱۰) اجزای برنامه ریزی استراتژیک ۱۱
۱-۱۰-۱) رسالت سازمان ۱۱
۱-۱۰-۲) دورنمایاچشم انداز ۱۲
۱-۱۰-۳) ارزش های محوری ۱۳
۱-۱۰-۴) اهداف ۱۳
۱-۱۱) ویژگی های برنامه ریزی استراتژیک ۱۴
۱-۱۲) تفکر استراتژیک ۱۴
۱-۱۳) مدیریت استراتژیک ۱۵
۱-۱۴) موانع پیاده سازی استراتژی در سازمان ها ۱۶
۱-۱۵)مکتب طراحی ۱۸
فصل دوم: ۲۰
استراتژی در آموزش عالی ۲۰
۲-۱) مقدمه ۲۰
۲-۲) ظهور استراتژی در دانشگاهها ۲۱
۲-۳) تاریخچه آموزش عالی، تحقیقات و فناوری در ایران ۲۲
۲-۴)آموزش عالی و ماهیت آن ۲۲
۲-۵)اهداف آموزش عالی ۲۳
۲-۶) مطالعات تطبیقی ۲۳
۲-۶-۱) پیشینه استراتژی در آموزش عالی ۲۳
۲-۶-۲) محیط در حال تغییر آموزش عالی ۲۴
۲-۶-۳) مفهوم و نقش برنامه ریزی استراتژیک در آموزش عالی ۲۴
۲-۶-۴) برنامهریزی استراتژیک پژوهشی در آموزش عالی ۲۵
۲-۷) مروری برپیشینه تحقیق ۲۶
۲-۸) بررسیدانش در برنامه چهارم و سندچشم انداز ۲۸
۲-۸-۱) ماده ۴۵ ۲۸
۲-۸-۲)ماده ۵۷ ۲۹
۲-۸-۳) ماده ۴۳ ۲۹
۲-۸-۴) ماده ۴۶ ۳۰
۲-۹) سیاست های برنامه پنجم توسعه ۳۱
۲-۹-۱) امور علمى و فناورى ۳۱
۲-۹-۲) نگاهی به برنامه پنجم توسعه در حوزه آموزشی و پژوهشی دانشگاه ها ۳۱
۲-۹-۲-۱) ماده ۱۹ بند ه ۳۱
۲-۹-۲-۲) ماده۲۰ ۳۲
۲-۹-۲-۳) ماده ۲۴بندهای الف و ه ۳۲
۲-۱۰) وضعیت شاخص های تحقیقاتی کشور ۳۲
۲-۱۰-۱) شاخص اعتبارات پژوهشی ۳۲
۲-۱۰-۲) شاخصمنابع انسانی ۳۳
۲-۱۰-۳) شاخص تولیدات علمی ۳۴
۲-۱۰-۴) نسبت تولید علمی به تولید ناخالص ملی ۳۶
۲-۱۰-۵) نسبت تولید علمی به بودجه تحقیق و توسعه ۳۷
۲-۱۱) بررسی جایگاه فعلی و عملکرد حوزه پژوهش و فناوری در رتبه بندی دانشگاه ها ۳۸
۲-۱۲) عملکرد پژوهش در سطح کشور ۳۹
۲-۱۲-۱) رده بندی دانشگاه های ایران در جهان توسط موسسه سایماگو در سال ۲۰۱۰ ۳۹
۲-۱۳)معیارهای رتبه بندی جهان اسلام و اهمیت پژوهش ۴۱
۲-۱۴) خلاصه مطالعات انجام شده ۴۲
منابع و ماخذ ۴۳
اجزای برنامه ریزی استراتژیک اجزای برنامه ریزی استراتژیک منابع
ناظمی. شمس الدین، ۱۳۸۴،” مروری بر چشم انداز ، رسالت ، ارزش ها و اهداف کلان چند دانشگاه منتخب جهان”، معاونت طرح و برنامه دانشگاه فردوسی مشهد.
رحمان سرشت. حمید، ۱۳۸۳،”مدیریت راهبردی استراتژیک در اندیشه نظریه پردازان”، دانشگاه علامه طباطبایی.
رضائیان ، علی. ۱۳۸۴٫ مبانی سازمان و مدیریت. چاپ پنجم. انتشارات سمت. تهران.
آقازاده. هاشم، ۱۳۸۱، “طراحی و تبین مدل برنامه ریزی استراتژیک برای صنایع کوچک و مقایسه تطبیقی با صنایع بزرگ “، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران.
هیوز، آون. ۱۳۸۹٫ مبانی مدیریت دولتی نوین. ترجمه سید مهدی الوانی وسهراب خلیلی شورینی. انتشارات مروارید تهران
کوئین، رابرت. ۱۹۹۹٫ کوته فکری مردمانی از نژاد سفید. ترجمه: انتشارات معتکف ۱۳۹۲٫ تهران
مینتیزبرگ. هنری، ۱۳۹۰، مجلهی توسعه بازار(مصاحبه)، شماره۱۸،اردیبهشت
کاپلان. رابرت. دیوید پی. ۱۳۸۸٫ سازمان استراتژی محور. پرویز بختیاری. چاپ هشتم. انتشارات سازمان مدیریت صنعتی. تهران.
خالقی، غلامحسین.۱۳۹۰٫ برنامه راهبردی دانشگاه علم و صنعت ایران. جلد اول. انتشارات دانشگاه علم وصنعت. تهران.
راولی،لورنس. ۱۳۷۳٫ مفاهیم برنامهریزی و مدیریت استراتژیک. ترجمه محمد صاحبی. نشرکمرکز آموزش مدیریت دولتی.
نادری،عزت الله. سیف نراقی، مریم. روش های تحقیق و چگونگی ارزشیابی آن در علوم انسانی. انتشارات فروزش. چاپ نهم. تهران.
سانیال، سی، بیکاس، ۱۳۷۷،”تحول در سیاستگزاری آموزش عالی”،ترجمه داود حاتمی، تهران: فصلنامه پژوهش و برنامهریزی در آموزش عالی.
فری من، دانیل. استونر،جیمز. ۱۳۸۹٫ مدیریت: سازماندهی، رهبری، کنترل. جلد دوم. ترجمه: علی پارسائیان، محمد اعرابی. انتشارات: دفتر پژوهشهای فرهنگی. تهران.
فصل اول:برنامه ریزی استراتژیک
(۱-۱ استراتژی[۱]
واژه استراتژی از کلمه یونانیSTRATEGO مرکب ازSTRATOS به معنای ارتش وEGO بهمعنای رهبر گرفته شده است. استراتژی طرح یا برنامهای است که اهداف عمده و سیاستهای سازمان و مراحل عمل آنها را در یک کل به هم پیوسته هماهنگ می کند (کوئین،[۲]۱۹۸۰ ).
اندروز[۳] استراتژی را یک الگو می داند او معتقد است که استراتژی یک نوع یکپارچگی، انسجام و ثبات داخلی است که موقعیت شرکت را در محیط تعیین می کند، به آن هویت می دهد و شرکت را قادر می سازد از نقاط قوت خود استفاده کند و در امر بازار و محصول به موفقیت دست یابد) رحمان سرشت،(۱۳۸۹٫
استراتژیها بهتدریج شکل میگیرند، تغییر مییابندودر طی زمان به طور نسبی تعدیل میشوند و توسعه مییابند و سپس گام به گام اجرا میشوند)رضاییان،(۱۳۹۰ تدریجیگرایی منطقی بدین معنی است که استراتژی ها به صورت تدریجی تکمیل میشوند و نمیتوان تدوین استراتژی را به یک نقطه
زمانی معین نسبت داد. مینتز برگ برای استراتژی ۵ تعریف را پیشنهاد می کند وسپس پیوندها وهمبستگیهای آنها را مورد بررسی قرار می دهد(مینتزبرگ ۱۳۹۰)[۴]. این ۵تعریف عبارتند از:
استراتژی به عنوان طرح و نقش[۵]
استراتژی به عنوان صف آرایی[۶]
استراتژی به عنوان الگو[۷]
استراتژی به عنوان موضع[۸]
استراتژی به عنوان دیدگاه[۹]
از نظردسلر[۱۰] استراتژی نوعی برنامه است که مقصود یا منظور اصلی سازمان را بر حسب خدمتی که به جامعه عرضه خواهد کرد بیان می دارد.
(۲-۱ برنامه ریزی
در متون مدیریتی گاهی دو واژه planning و programming را به جای یکدیگر به کار می برند؛ در حالی که programming به نوعی برنامهریزی جزئیتر دلالت دارد. برای برنامهریزی تعاریف متعددی ارائه شده است؛ بهطوریکه هر یک از نظریه پردازان سعی کردهاند با توجه به زمینه تخصصی خود آنرا تعریف کنند. در ذیل چند مورد از این تعاریف ارائه شده است:
برنامه ریزی عبارت است از تصمیم گیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد.
برنامه ریزی عبارتاست از تعیین هدف و یافتن یا پیش بینی کردن راه تحقق آن.
برنامه ریزی یعنی تصور و طراحی وضعیت مطلوب درآینده، یافتن وپیش بینی راههایی برای رسیدن به آن را فراهم کند.
سیریل هودسن[۱۱] در تعریف نسبتاً جامعی میگوید: برنامه ریزی یعنی ارائه طریق بر عملیات آینده که متضمن نتایج معین با هزینه مشخص و دوره زمانی معلوم است.
(۳-۱فرایند برنامه ریزی
از زمانی که بشر به فردای خود اندیشید، برای آینده هدف تعیین کرد و بدین ترتیب فرایند برنامهریزی آغاز شد. برنامهریزی گذر از یک گام به گام بعدی نیست بلکه فرایندی خلاق است و میتواند پیش از تصمیم نهایی چندین مرتبه تغییر و بازبینی گردد. برنامه ریزی یعنی انتخاب اهداف درست و انتخاب مسیر، راه، وسیله و روش درست برای تامین هدف. به عبارتی در برنامه ریزی، اهداف واقدامات لازم برای مواجهه با تغییرات و عوامل نامطمئن پیش بینی میشود .برنامه ریزی فرایندی است که همه تلاشها و فعالیتها را در راستای هدف، راه رسیدن به آن و چگونگی طی مسیر، ترکیب وادغام میکند. برنامه ریزی ترسیم شمایی از گذشته برای تصمیمگیری در زمان حال برای انجام اقدامی در اجزای برنامه ریزی استراتژیک آینده میباشد.
(۴-۱ مدت برنامهریزی
یکی از سوالات مهمی که در برنامهریزی مطرح میشود این است که آیا برنامه باید کوتاه مدت، میان مدت یا بلند مدت تنظیم شوند؟ چگونه میتوان برنامههای کوتاه مدت را با برنامههای میان مدت و بلند مدت هماهنگ کرد؟ در بعضی موارد ممکن است برنامهریزی ها هفتگی یا چندماهه و یا چند ساله باشند. این پرسشها افقهای چند گانه برنامهریزی را روشن میکنند.
۱-۵) درک مفاهیم استراتژی
اگر مفاهیم بهدرستی مورد شناسایی قرارنگرفته و به خوبی اعمال نگردد مدیران در تلاشهای خود در زمینه رهبری استراتژیک با دشواری مواجه میشوند. این مفاهیم به مدیران کمک می کند تا به این پرسشها پاسخ گویند: چرا ماکاری راکه انجام می دهیم باید انجام دهیم؟ چه چیزهایی برای ما مهم است (به چه چیزهایی معتقدیم)؟ در آینده کجا میخواهیم باشیم(چگونه میخواهیم از موقعیت فعلی به مقصد مورد نظر برسیم؟ برتریها در چه چیزی است؟ (چه کارهایی لازم است که انجام دهیم)چه کارهایی راتا چه هنگام باید انجام دهیم. این مفاهیم به طور خلاصه عبارتند از:
رسالت[۱۲](چرا)، ارزشهای محوری[۱۳](چه چیزی)، چشم انداز[۱۴](کجا)، استراتژی[۱۵](چگونه)، برنامههای استراتژیک[۱۶] (چه کارهایی) و اهداف و مقاصد یا اهداف[۱۷] (چه کار وچه وقت).
۱-۶)برنامه ریزی استراتژیک
همانند سایر مفاهیم مدیریت، تعاریف گوناگونی از برنامه ریزی استراتژیک توسط صاحب نظران ارائه شده است که برای جلوگیری از اطاله کلام بـــه چند مورد مهم از آنها اشاره می شود. پس از جنگ جهانی دوم عدم اطمینان، عدم ثبات و محیط های متحول بیش از پیش خود را نشان داد و آنچه به عنوان راه حل ارائه شد برنامهریزی استراتژیک بود. برنامهریزی استراتژیک تعیین کننده مقصود سازمان و هماهنگ کننده همه فعالیتهای سازمان در راستای آن است (اعرابی،۱۳۸۴ ). برنامهریزی استراتژیک بستر و چارچوبی برای عملی کردن تفکر استراتژیک و هدایت عملیات برای رسیدن به هدف و نتایج مشخص میباشد. برنامهریزی استراتژیک در بخش دولتی تاریخی طولانی دارد. با وجود این، برنامهریزی استراتژیک اساساً در بخش خصوصی توسعهیافته است هرچند که رویکردهای برنامهریزی استراتژیک در بخش خصوصی تدوین شدهاند ولی میتوانند به سازماندهی دولتی و غیرانتفاعی و همچنین جوامع و دیگر نهادها کمک کنند(برایسون،[۱۸] ۲۰۰۵).
برنامهریزی استراتژیک اهداف، خطوط کلی و رسالت سازمان در بلند مدت را تعیین میکند، جامعیت دارد، در سطح عالی سازمان میباشد، از نظر زمانی بلند مدت است و چارچوبی برای برنامهریزی تاکتیکی و عملیاتی است. برنامهریزی استراتژیک را میتوان تلاشی منظم و سازمانیافته درجهت اتخاذ تصمیم و مبادرت به اقدامات بنیادین تعریف کرد که به موجب آنها، اینکه یک سازمان چیست، چه میکند، و چه اموری را انجام میدهد، مشخص خواهد شد.
در دنیای رقابتی امروز برنامهریزی استراتژیک برای هر سازمانی از اهمیت فوق العادهای برخوردار بوده، دارای ویژگیهای منحصر به فردی است و نیز مدلهای مختلفی از سوی نظریهپردازان مختلف ارائه شده است که از آن جمله می توان به مدلهای برنامهریزی استراتژیک برمبنای نتیجه (هدف)، مدل همسویی، برنامهریزی سناریو، مدل برنامه ریزی ارگانیک (خود سازمانی)، مدل اصلی مکتب طراحی، مدل رابیسون و مدل استینر اشاره کرد (آقازاده، ۱۳۸۱).
در تعریف دیگری برنامهریزی استراتژیک فرایندی است درجهت تجهیز منابع سازمان و وحدت بخشیدن به تلاشهای آن برای نیل به اهداف ورسالت بلندمدت باتوجه به امکانات و محدودیتهای درونی و بیرونی. در تعریفی دیگر برنامهریزی استراتژیک به معنای فرایند بررسی موقعیت فعلی و مسیر آینده سازمان یا جامعه، تنظیم اهداف، تدوین یک استراتژی برای تحقق آن اهداف و اندازهگیری نتایج است (هیوز[۱۹]، ۲۰۰۵).
برنامه ریزی استراتژیک، ابـزار مدیریتی توانمندی است که برای کمک به شرکتهای کوچک طراحی میشود تا آنها بهصورت رقابتی خود را با تغییرات پیشبینی شده محیط تطبیق دهند. خصوصاً، فرایند برنامه ریزی استراتژیک یک نگرش و تجزیه و تحلیلی از شرکت و محیط مربوط به آن ارائه می کند شرایط فعلی شرکت را توضیح می دهد و عوامل کلیدی موثر بر موفقیت آن را شناسایی می کند (فری واستونر[۲۰]،۱۹۹۵).
برنامه ریزی استراتژیک نگاه به آینده دارد و تمرکز بر آینده پیش بینی شده به این مسئله توجه دارد که جهان بعد از ۵ الی ۱۰ سال چه تفاوتهایی بااکنون خواهدداشت. درصددخلق آینده سازمان برمبنای آن چیزی است که احتمال می رود در آینده ایجاد شود؛ بر مبنای تجزیه و تحلیل روندها و سناریوهای پیش بینی شده برای گزینههای ممکن درآینده است ونیزبرمبنای تجزیه وتحلیل دادههای داخلی و خارجی است؛ منعطف و متمایل به ایجاد تصویری بزرگ از آینده سازمان است.
برنامهریزی استراتژیک سازمان را با محیطش تطبیق می دهد، زمینهای برای دسترسی به اهداف ایجاد میکند، چارچوب وجهتی برای سازمان فراهم میکند تا به آینده دلخواه خود برسد؛ برنامهریزی استراتژیک، داده های نرم مانند: تجارب، نیات و ایدههای موجود در گفتگوهای روزانه سازمان را ترکیب میکند ودرصدد ارائه یک بینش وهدف سازمانی روشن است؛ به سازمان اجازه تمرکز میدهد، زیرا فرایندی پویا و مستمر از فعالیتهای خود تحلیلی است؛ فرایند یادگیری مستمر، در جریان و گفتگوی سازمانی است که به فراتر از دسترسی به یکسری اهداف از پیش تعیین شده توسعه مییابد.
برنامه ریزی استراتژیک درصدد است روشی که یک سازمان فکر و عمل می کند را تغییر داده یک سازمان یادگیرنده به وجود آورد؛ وقتی موفقیت آمیز باشد، تمام نواحی عملیاتی را تحت تاثیر قرار داده و به عنوان قسمتی از فلسفه و فرهنگ سازمان در میآید (الکساندرا[۲۱]،۲۰۰۲).
بین برنامه ریزی بلندمدت که به صورت واکنشی است و برنامهریزی استراتژیک که سازمان را مجاز به خلق آینده اش میکند، تفاوت قائل می شود. برنامهریزی استراتژیک فرایندی برای بازسازی و انتقال سازمانی است. به نظر وی در برنامهریزی بلندمدت اهداف و پیشبینیها براساس فرض ثبات سازمانی است، درحالی که در برنامه ریزی استراتژیک، نقش سازمان در محیط آن بررسی میشود. برنامهریزی استراتژیک باعث می شود تا سازمان فعالیتها و خدماتش را برای برآوردن نیازهای درحال تغییر محیط تطبیق دهد. این برنامه ریزی نه تنها چارچوبی برای بهبود برنامه ها ارائه می کند بلکه چــارچوبی برای ساختاردهی مجدد برنامهها، مدیریت و همکاریها و نیز برای ارزیابی پیشرفت سازمان در این زمینهها ارائه میکند (مککون[۲۲]،۲۰۰۲).
برنامه ریزی راهبردی در بر دارنده تصمیمگیریهایی است که راجع به اهداف راهبردی بلند مدت سازمان می باشند. دراین نوع از برنامه ریزی مقاصد (مأموریتها) و هدفهای سازمان مشخص و اهداف بلند مدت به هدفهای کمی و کوتاه که آن را هدفگذاری مینامند، تجزیه می گردد. همچنین سیاستهای کلی (تدوین و تنظیم خطمشیها) و برنامههای عملیاتی طرحریزی میگردد. برنامهریزی راهبردی، آینده را پیشگویی نمیکند ولی توان یاری یک مدیر در موارد ذیل را دارد:
مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی چیست؟
برای رسیدن به هدف (هدف شخصی یا هدف سازمانی) لازم است استراتژی تعیین کنیم، استراتژی یعنی مسیر و راههای رسیدن به خواستهها و اهدافمان. وقتی راههای ممکن رسیدن به خواستهها را پیدا کردیم و بهینهترین آنها را از سایر راهها جدا کردیم، برای رسیدن به آن برنامهریزی میکنیم، که به این کار برنامهریزی استراتژیک میگویند. در این مقاله با تعریف و مفهوم مدیریت استراتژیک یا مدیریت راهبردی آشنا میشویم.
برنامهریزی استراتژیک شامل برنامه (Plan) و اقدام (Action) میباشد. این برنامه باید مدیریت شود تا به درستی اجرا شود و ما را به هدفمان برساند. مدیریت کردن برنامه استراتژیک، مدیریت استراتژیک نام دارد. در ادامه بیشتر راجب هر دو موضوع صحبت و تفاوت آنها را بررسی خواهیم کرد.
مدیریت استراتژیک، ما را در مسیر رسیدن به اهدافمان هدایت میکند و به ما کمک میکند تا بفهمیم کجای مسیر قرار داریم و به کجا میخواهیم برویم همچنین به عوامل و موانع خارجی و داخلی رسیدن به هدف توجه دارد تا با انعطاف پذیری و تغییر استراتژی، مدیریت وضع موجود از مسیر منحرف نشود یا مسیر جدیدی را انتخاب کند که آن را به هدف برساند.
مدیریت استراتژیک ابتدا مسائل را تحلیل میکند و سپس یک یا چند راهبرد بهینه پیشنهاد میدهد.
برنامهریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک زیرمجموعه مدیریت استراتژیک هستند.
به زبان ساده برنامهریزی استراتژیک، به معنای تعیین اهداف سازمان و تفکر استراتژیک، به معنای انجام کارهایی است که ما را به اهدافمان میرساند.
آنچه در این مقاله میخوانید
4 مرحله مدیریت استراتژیک
- تحلیل وضعیت موجود (Initial Analysis)
بخش مدیریت سازمان باید شرایط داخلی و خارجی سازمان را تحلیل و اجزای برنامه ریزی استراتژیک بررسی و اطلاعات را جمع آوری کند و اقداماتی در جهت بهبود وضعیت موجود داشته باشد.
- تدوین استراتژی (Strategy Formulation)
بعد از تحلیل وضعیت و کسب اطلاعات، در مرحله تدوین استراتژی باید با کمک از مرحله اول بهترین استراتژی برای رسیدن به اهداف سازمان را انتخاب کرد، این کار را مدیران سازمان انجام میدهند.
تدوین استراتژی با در نظر گرفتن ماتریس SWOT یعنی نقاط ضعف، نقاط قوت، تهدیدها و فرصتهای سازمان میباشد.
- اجرای استراتژی (Strategy Implementation)
مهمترین مرحله مدیریت استراتژیک به شمار میرود. این بخش پس از تدوین استراتژی با ایجاد اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت و با تخصیص دادن منابع، ایجاد انگیزه برای کارکنان و استفاده از گروه مدیریت منابع انسانی اقدام به اجرای برنامه استراتژیک میکند.
- ارزیابی استراتژی (Strategy evaluation)
در این بخش بررسی میشود که:
- آیا برنامه طبق آنچه انتظار میرفت اجرا شده و سازمان به موفقیت رسیده است یا خیر؟
- آیا به اهدافی که داشتیم و پیشبینی کردیم رسیدیم یا خیر؟
- و همچنین آیا افراد توانستند آن را به اجرا درآورند یا خیر؟
با یافتن پاسخ این پرسشها، مدیران ارزیابی عملکرد انجام میدهند و طبق پاسخی که دریافت میکنند با انجام اصلاحات، استراتژی جدیدی ایجاد خواهند کرد.
باید این اصل را در نظر گرفت که موفقیت دیروز، موفقیت امروز را تضمین نمیکند.
ارزیابی استراتژی شامل سه فعالیت مهم است
- بررسی عوامل داخلی و خارجی مؤثر
- اجرای استراتژیها
- سنجش عملکرد و انجام اقدامات اصلاحی
مدیریت راهبردی (مدیریت استراتژیک) چه مزایایی دارد؟
مدیریت استراتژیک مزایای زیادی برای سازمان دارد. از جمله آنها:
- استفاده بهینه از منابع
- تخصیص بهینه منابع
- کاهش زمان رسیدن به اهداف سازمانی
- کاهش هزینههای سازمان
- تقویت ارتباط بین مدیران و کارمندان (کار تیمی)
- توانمندسازی کارکنان سازمان
- سازمان خلاقانه عمل میکند و دارای ابتکار عمل است (مشارکت افراد مختلف در سازمان)
- نگرش عمیقی به آینده دارد وآنرا پیشبینی میکند
از دیگر مزایای مدیریت استراتژیک میتوان موارد زیر را عنوان کرد:
یکی از مهمترین مزیتهای مدیریت استراتژیک، بهتر بودن از رقبا و ایجاد ارزش برای سازمان است که شما را از رقیبهایتان متمایز میکند.
سازمان باید همواره با تغییرات بازار همراه باشد و برای آن استراتژی مناسبی ایجاد کند و خود را از سایر رقبا برتر و متمایزتر کند.
از مزایای مدیریت استراتژیک رشد و توسعه پایدار است. این مزیت باعث میشود سازمان همواره روبه جلو حرکت و پیشرفت کند؛ زیرا با بهینهسازی عملکردِ خود، بازدهی را بالا میبرد و در نتیجه کارها اثربخش خواهد بود و سازمان به بهرهوری خواهد رسید.
اگر مدیریت استراتژیک در سازمان اجرا شود موجب منسجم شدن بخشهای مختلف سازمان خواهد شد. از آنجایی که سازمان مانند یک سیستم است و بخشهای مختلف آن باهم ارتباط دارند، انسجام بخشیدن به آن باعث پیشرفت سازمان خواهد شد. علاوه بر بخشهای مختلف سازمان، این انسجام میتواند درگروههای مختلف کارکنان هم ایجاد شود.
منسجم شدن کارکنان با همدیگر و ایجاد انگیزه برای آنها موجب پیشرفت و بهرهوری چشمگیر سازمان میشود.
پیشتر گفتیم مدیریت استراتژیک به معنای نگاه روبه جلو و آینده است. اگر مدیران سازمان همیشه از مدیریت استراتژیک استفاده کنند، راههای مقابله با چالشهای پیشرو را خواهند آموخت و اگر مدیران سعی کنند عملکرد بهتری داشته باشند بهتر میتوانند با چالشها کنار بیایند و سازمان را تعالی بخشند.
چرا باید از مدیریت استراتژیک در سازمان ها استفاده کرد؟
ویژگی های مدیریت استراتژیک:
- آیندهنگر است و مدیریت عالی مسئول آن میباشد:
وظیفه رسیدگی و مدیریت استراتژیک برعهده مدیران عالی رتبه سازمان است؛ زیرا در مدیریت استراتژیک، مدیران به آینده سازمان و چشمانداز آن توجه دارند.
مدیریت استراتژیک به افقِ برنامه و اهداف بلندمدت مینگرد و به این فکر میکند که سازمان در این زمان تعیین شده چگونه تغییر خواهد کرد و لازم است که چه کارهایی انجام شود تا به اهداف برسد.
- سازمان را مانند یک سیستم تماشا میکند:
مدیریت استراتژیک دید سیستمی دارد؛ یعنی از تاثیر قسمتهای مختلف سازمان بر کل سازمان آگاه است و میداند عوامل داخلی اگر تغییر یابند برکل سازمان تاثیر خواهد گذاشت و قسمتهای دیگر سازمان نیز تغییر خواهند کرد؛ زیرا اجزای داخلی سازمان در محیط داخلی خود با هم در ارتباط و در تعاملاند و از یکدیگر تاثیر میپذیرند.
مدیریت استراتژیک علاوهبر عوامل داخلی به تاثیر عوامل خارجی نیز توجه میکند.
- به مدیران رده پایین نیز مسیر را نشان میدهد:
مدیریت استراتژیک، تصمیمات سازمان، اهداف سازمان و فعالیتهایی که در سازمان باید انجام شوند را تعیین میکند، به گونه ای که مسیر را برای افراد مختلف سازمان نشان میدهد و آنها را راهنمایی میکند.
در واقع برای تمامی برنامههای دیگر در سطوح سازمانی زمینه اساسی را ترسیم میکند و موجب هدایت تمامی سازمان میشود.
مدیریت راهبردی با چه چالش هایی روبرو است؟
عللهایی وجود دارند که موانع سرِراه مدیریت استراتژیک (مدیریت راهبردی) میشوند و باعث میشوند یک سازمان طبق برنامهریزی پیش نرود و در نهایت به شکست برسد.
از طرفی دلایلی وجود دارد که سازمانها و مدیران علاقه چندانی به اجرای روند و اصول مدیریت استراتژیک نداشته باشند که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
پیشتر گفتیم هر انسان باهوشی میداند موفقیتهای گذشته، موفقیتهای آینده را تضمین نمیکند؛ بنابراین برخی از مدیران سازمانها به موفقیتهای قبلی و روشهای قبلی که باعث موفقیتشان شده بود بسنده کرده و تصور میکنند که هر چه بشود و حتی هر تغییری که در محیط، در بازار و در سازمان رقیب رخ بدهد، بازهم موفق خواهند بود؛ اما غافل از اینکه با وجود تغییرات احتمالی که در محیط، یعنی عوامل خارجی و داخلی سازمان به وجود خواهد آمد، مانع موفقیت آنها خواهد بود.
- نالایق بودن و خود فریبی مدیران عالی و عدم اطلاع آنها از وضعیت موجود سازمان:
اگر مدیران صلاحیت لازم را برای اداره سازمان نداشته باشند، آگاهی کافی برای پیبردن به شرایط نامساعد یا شرایط مطلوب سازمان را نخواهند داشت، که در هر دو حالت به ضرر سازمان تمام خواهد شد و شرایط را برای موفقیت سازمان، نامطلوب خواهد کرد.
آنها برای رهایی خود از چالشهای موجود، خود را فریب میدهند و با آوردن استدلالهای مختلف سعی در حل مسائل میکنند که در نهایت به ضرر خود آنها تمام خواهد شد.
ثابت ماندن در شرایط فعلی و گرفتار روزمرگی شدن از تلههای موفقیت است، که نه تنها هر سازمانی بلکه هر شخصی در مسیر رسیدن به خواستهها و اهداف خود ممکن است اجزای برنامه ریزی استراتژیک به آن دچار شود.
این وضعیت به گونه ایست که دائما کارهای روتین روزانه انجام میشود و وضعیت به همان شکل که بود، باقی میماند و پیشرفتی مشاهده نمیشود. برای رهایی یافتن از وضعیت فعلی نیاز است با انتخاب استراتژیهای جدید برنامه استراتژیک جدید تعیین کنند و در نهایت آنرا مدیریت کنند؛ یعنی مدیریت استراتژیک را اجرا کنند.
مدیریت راهبردی با برنامه ریزی راهبردی چه تفاوت هایی دارند؟
همانطور که در ابتدا گفتیم برنامه ریزی استراتژیک (برنامه ریزی راهبردی)، چیدن برنامه با استراتژیهایی است که برای خود و یا سازمان خود انتخاب نمودهاید و مدیریت استراتژیک (مدیریت راهبردی)، مدیریت کردن برنامهریزی استراتژیک هست.
در واقع مدیریت استراتژیک یک فرآیند مدیریتی است که در صدد انجام کارهایی است که براساس برنامهریزی استراتژیِک تعیین شده و سازمان را به اهداف خود میرساند.
لازم به ذکر است که معمولا از کلمه مدیریت استراتژیک در دروس دانشگاهی و از کلمه برنامهریزی استراتژیک در سازمانها استفاده میشود.
تفکر استراتژیک چیست؟
تفکر استراتژیک به معنای بهصورت استراتژیک فکر کردن است. فکری که مانند برنامه استراتژیک مکتوب و ثبت نمیشود و افراد در ذهن خود، به موضوعات مختلف فکر میکنند و تصمیماتی میگیرند؛ گرچه به تفکر استراتژیک اهمیت کمتری داده میشود اما لازمهی نوشتن برنامه استراتژیک میباشد.
همانطور که گفتیم، تفکر استراتژیک زیرمجموعه یا همان پیشنیاز مدیریت استراتژیک میباشد.
تفکر استراتژیک به بهبود کسبوکارها کمک میکند اما کارش صرفا این نیست، میتواند کمک کننده انتخاب یک راه مناسب و باکیفیت باشد. تفکر استراتژیک فقط برای مدیران عالی رتبه نیست، مدیران میانی و سایر افراد نیز میتوانند تفکر استراتژیک داشته باشند.
ما در دوره عارضه یابی سازمانی سعی کردیم به شما آموزش بدیم تا کسب و کار و سازمانتون رو چکاپ کنین و مشکلاتش رو برطرف کنین چون مهندس صنایع پزشکِ سازمانِ!
برنامه ریزی مالی استراتژیک
برای بسیاری از صاحبان کسب و کار، برنامه ریزی به علت وجود مسائل عملیاتی فوری، بیشتر کنار گذاشته می شود. این اتفاق در زمان رشد شدید کسب وکارها و افزایش منابع، غیر عادی نیست.
در صورتیکه در برنامه ریزی مالی استراتژیک، فرایند مشخص کردن این موضوع است که، یک کسب و کار از نظر مالی خود را چگونه مدیریت کند تا از رسیدن به اهداف بلند مدت خود مطمئن شود. برنامه ریزی مالی صحیح، تمامی جوانب عملیات های یک کسب و کار و تاثیر آنها را بر روی موقعیت مالی سازمان، به صورت جداگانه در نظر می گیرد.
این عمل شامل چه چیزهایی است؟
این عمل شامل ارزشیابی و پایش کامل از عملیات های سازمان است تا یک برنامۀ مالی قابل درک و اجرا بسازد:
- توسعه بودجه، سیستم های هزینه و گزارشات مدیریت
- منابع مورد نیاز برای رسیدن به اهداف (درامدها و هزینه ها: نوع و مقدار)
- مدیریت سرمایه (موجودی مواد و کالا، دریافتی ها، پرداختی ها و وجوه نقد)
- ساختار کارمندان، حقوق و مزایا
- شناسایی و مدیریت ریسک
- برنامه ریزی مالیاتی سازمانی
- برنامه پیشروی
چرا برنامه ریزی مالی استراتژیک در بیزنس پلن مهم است؟
اجزای مالی بیزنس پلن، برنامه بزرگ تر را به همراه پایه ای مستحکم تر ارائه می دهند. اعداد، بنچمارک های مالی را برای عملیات سازمان داده، از رسیدن به اهداف مورد نظر اطمینان حاصل می کنند. این عمل، نقاط سنجشی را ارائه کرده که مدیریت می تواند به وسیله آن پیشروی را بررسی کند. برنامۀ مالی استراتژیک صحیح به هدف گذاری برای عملکرد سازمان کمک کرده و پایه ای برای دادن پاداش به کارکنان به وجود می آورد.
بیایید با استفاده از تجارب تیم فنی و متخصص شرکت گروه مشاوران فرایند نگر هوشمند برنامه های بلند مدت خود را بر پایه های استوار مدیریت نمایید.
مدیریت استراتژیک ، تعریف و اجزا
فرایند مدیریت استراتژیک به معنای تعیین استراتژی سازمان است. مدیران توسط این فرآیند مجموعهای از استراتژیهای سازمان را تعریف میکنند تا دستیابی به عملکرد بهتری را فراهم کنند.
فرایند مدیریت استراتژیک :
فرایند مدیریت استراتژیک به معنای تعیین استراتژی سازمان است. مدیران توسط این فرآیند مجموعهای از استراتژیهای سازمان را تعریف میکنند تا دستیابی به عملکرد بهتری را فراهم کنند.
مدیریت استراتژیک فرایندی مداوم است که به تخمین تجارت و صنایع سازمان میپردازد. رقیبهای سازمان را ارزیابی میکند و اهداف را جهت تعیین رقیبهای فعلی و آینده تعیین میکند و در مرحله بعد هر کدام از استراتژیها را مجدد ارزیابی میکند.
فرایند مدیریت استراتژیک دارای چهار مرحله به شرح زیر است:
1. بررسی محیطی - بررسی محیطی به فرایند جمعآوری، بررسی دقیق و ارائه اطلاعات برای اهداف استراتژیک اشاره دارد. این فرایند، عوامل داخلی و خارجی تاثیرگذار بر یک سازمان را تجزیهوتحلیل میکند. پس از اجرای فرایند تجزیهوتحلیل محیطی، مدیریت باید آن را به طور مداوم ارزیابی کند و در جهت بهبود آن تلاش کند.
2. تعیین استراتژي - فرمولاسيون استراتژي فرايند تصميمگيري درباره بهترين عملكرد جهت دستیابی به اهداف سازماني است. پس از بررسی محیطی، مديران راهبردهاي شرکتي، تجارتی و عملکردی را تعیین میکنند.
3. پیادهسازی استراتژی – پیادهسازی استراتژی به معنای بهکارگیری استراتژی موردنظر یا اجرای استراتژی انتخابی سازمان است. پیادهسازی استراتژی شامل طراحی ساختار سازمان، توزیع منابع، توسعه فرایند تصمیمگیری و مدیریت منابع انسانی است.
4. ارزیابی استراتژی- ارزیابی استراتژی مرحله نهایی فرایند مدیریت استراتژی است. فعالیتهای کلیدی ارزیابی استراتژی عبارتاند از: ارزیابی عوامل داخلی و خارجی که در واقع، ریشههای استراتژیهای فعلی، عملکرد اندازهگیری و اقدامات اصلاحی هستند. ارزیابی اطمینان میدهد که استراتژی سازمانی و نیز اجرای آن با اهداف سازمانی مطابقت دارد.
این اجزاء، مراحلی هستند که در ترتیب زمانی هنگام ایجاد یک طرح مدیریت استراتژیک جدید، انجام میشوند. در حال حاضر کسب و کارهایی با یک طرح مدیریت استراتژیک، به نسبت شرایط لازم به این مراحل رجوع میکنند و تغییرات ضروری را ایجاد میکنند.
مدیریت استراتژیک یک فرایند مداوم است. بنابراین، باید این موضوع را در نظر گرفت که هر جزء با اجزای دیگر ارتباط برقرار میکند و این تعامل اغلب به صورت هماهنگ اتفاق میافتد.
شش گام برای مدیریت فرآیند کسبوکار استراتژیک
مدیریت فرآیند کسبوکار استراتژیک مفهومی است که توسط افراد زیادی مطالعه شده و توسعه یافتهاست.بحث بر روی این موضوع را با نقل قولی از یکی از بهترین متخصصان بازاریابی آغاز میکنیم. این عبارت، یکی از مهمترین گامهای تصمیمگیری در مورد مدیریت فرآیند کسبوکار استراتژیک برای یک شرکت را بیان میکند: برنامهریزی استراتژیک.
برنامهریزی استراتژیک یک روش مدیریتی جهت تعیین مسیر برای سازمانی است که به دنبال رسیدن به درجه بالاتری از ارتباط با محیط است.
پس از استفاده از برنامهریزی استراتژیک و کشف مسیر کسبوکار نیاز به بررسی چگونگی نوآوری در فرآیندهای کسبوکار جهت رسیدن طی این مسیر است. این بررسی به فهم این موضوع میپردازد که چگونه هر فرآیند ارزش مورد نظر سازمان در زنجیره ارزش را به مشتری یا کاربر نهایی تحویل میدهد. این ارزش میتواند در قالب خدمت یا محصول باشد.
در این زمینه، نیاز به بهبود یا ایجاد فرآیندهای جدید است. این نیاز ما را به سمت استفاده از ابزارهای مدیریت فرآیند کسبوکار هدایت میکند. ابزارهایی که پیادهسازی بسیاری از مراحل مهم مدیریت فرآیند کسب و کار استراتژیک را تسهیل میکند. جهت فهم واضح این نکته که ابزارهای مدیریت فرآیند کسبوکار چگونه باعث ایجاد تغییر در زمینه پیادهسازی طرح BPM استراتژیک میشود، نشان میدهیم که استفاده از این ابزارها تا چه حد با مراحل فرآیند پیادهسازی طرح مرتبط است.
فهمیدن استراتژی
کسی که نمیداند به کجا میرود، هیچوقت به آنجا نخواهد رسید.
مرحله ابتدایی برنامه استراتژیک معمولا با تحلیل محیط داخلی و خارجی برای فهم نقاط ضعف و قوت کسبوکار درگیر است. سپس به این میپردازد که چگونه از این مشخصهها استفاده کرده یا حتی آنها را تغییر دهیم. استفاده از نمودار SWOT میتواند به این تحلیل کمک بسیار کند.
مولفههای ارزشمندی که برای این تحلیل در دست است اینگونهاند: قابل اطمینان، امن، اطلاعات از پیش آماده. و با یک سیستم مدیریت فرآیند کسبوکار که از پیش در کسبوکار پیادهسازی شده است، در مورد این موارد مشاوره داده میشود. این مشاوره با گزارشها و اشکال شهودی و قابل فهم داده میشود.
آگاهکردن تمام مدیران از استراتژی
با استفاده از دادههای واضح، گزارشهای قابل اطمینان و اطلاعات شفاف، اطلاعرسانی تصمیمات مدیران بالایی به مدیران پایینی سادهتر میشود. لذا تیم مدیریت بر اساس دادههای و واقعیتهای شفاف آگاه میشود. نرمافزارهای مدیریت فرآیندهای کسبوکار در این زمینه کمک بسیاری میکنند. نرمافزارهای مدیریت فرآیند کسبوکار باعث افزایش قابلیت اطمینان تصمیمات شده و باعث مشارکت افراد در تیم مدیریت میشود.
تعریف واضح اهداف در دیگر سطوح سازمان
پس از تهیه اهداف مدیریت فرآیند کسب و کار استراتژیک، مدیریت استراتژیک خوب نیاز به تعیین اهداف برای دیگر سطوح سازمان دارد. (سطح تاکتیکی و سطح عملیاتی) در اینجا هم مدیریت فرآیند کسبوکار مطرح میشود. مدیریت فرآیند کسبوکار نه تنها به تعریف نحوه راهاندازی فرآیند که به بهبود و بازطراحی فرآیند جهت تناسب با اهداف استراتژیک کمک میکند.
پایش مداوم مدیریت فرآیند استراتژیک
با توجه به مراحل پیشین، اینکه کسب و کار قرار است به کجا برود و چگونه به آن برسد مشخص شد. اما آیا کسب و کار درست پیش میرود؟ چطور قرار است رسیدن به شاخصهای کلیدی عملکرد پایش شود؟
سیستمهای کارای مدیریت فرآیند کسب و کار نه تنها نتایج را به سرعت و کارآمدی پایش میکنند، بلکه طوری طراحی شدهاند که به سادگی این دادهها را به سیستمهای اطلاعرسانی انتقال میدهند. این انتقال باعث دسترسی کسانی که باید متوجه آنها باشند میشود.
تصمیمگیریهای سریع
مدیریت، تفکر منفعل و سازگارشونده نیست. مدیریت فعالیت در جهت ایجاد نتایج دلخواه است.
با امکان پایش پیوسته نتایج، تحلیل صحیح از اطلاعات تهیهشده توسط سیستم مدیریت فرآیند کسبوکار، به گرفتن تصمیمهای سریع و محکم میانجامد. این تصمیمات در جهت رسیدن به کارایی و اثربخشی در فرآیند است.
مرور و بازبینی استراتژی
بر اساس تحلیلهای محیط خارجی، شرکتها به مرور طرحهای استراتژیکشان میپردازند تا در کسب ارزشهایشان بهبود یابند. به علاوه این کار باعث درک ارزش موجود در محصولات و خدمات برای مشتریان میشود. طی این زمان، داشتن ابزار مدیریت فرآیند کسبوکار جهت تهیه دادههای تاریخی، نمودارها، نقشهها، جدولها، ماتریسها و دیگر اطلاعات مفیدی که برای بازتعریف برنامهریزی استراتژیک به کار میرود، بسیار مهم است. سپس باید این مراحل را چندباره تکرار و بهروز کرد تا بتوان به حقایق جدید بازار دست یافت.
شرکت مهندسی الکترونیک گام از شرکتهای پیشرو در ارائه راه حل های جامع و کاربردی پروژه های زیر ساختی فناوری اطلاعات و راه کارهای دسترسی آسان به سیستم های اطلاعاتی یکپارچه می باشد. آرسس با تعریف نیازمندی ها و مشخصات انحصاری جهت هر کدام از مشاغل و صنایع مختلف ، شرکت ها ، ادارات و نهاد ها سازمان ها و ارگان های دولتی و خصوصی به طور جداگانه ، بهترین شرایط مربوطه را جهت تحقق به اهداف عالیه مهیا می سازد.سازوکارهای مبتنیبر مدیریت پروژه چارچوب اصلی آرسس را تشکیل میدهند که در آن، مجموعهای کامل از ابزارهای برنامهریزی و کنترل هوشمند پروژه تحت رابط گرافیکی قوی ارائه میگردد.
مدل برنامهریزی استراتژیک جانسون چیست و چه کاربردی دارد؟
در بین مدلهای برنامهریزی استراتژیک، مدل برنامهریزی استراتژیک جانسون و ویتینگتون در لیست مدلهای جدید برنامهریزی قرار میگیرند. در این مقاله قرار است در مورد مدل برنامهریزی استراتژیک جانسون صحبت کنیم و اجزای اصلی آن را مورد بررسی قرار دهیم.
تعریف ساده از برنامهریزی استراتژیک
شاید برای برخی از افراد تعریف شفافی در مورد برنامهریزی استراتژیک وجود نداشته باشد، به این ترتیب چه خوب است که پیش از بررسی برنامهریزی استراتژیک جانسون، تعریفی ساده در مورد “برنامهریزی استراتژیک” داشته باشیم.
برنامهریزی استراتژیک در واقع یک فعالیت مدیریتی محسوب میشود که میتواند در یک سازمان تبدیل به انتخاب منابع و انرژی، تعیین اولویتها و همینطور اطمینان از کارکنان باشد. یک سری توافق نامههایی پیرامون نتایج و خروجیها نیز وجود دارد.
در برنامهریزی استراتژیک قرار است اطمینان حاصل شود که کارکنان و ذینفعان در جهت اهداف مشخصی حرکت میکنند، توافق نامههایی پیرامون نتایج و خروجیها شکل میگیرد و در نهایت ارزیابی و تنظیم حرکت سازمان در مناسبترین جهت ممکن دنبال میشود به طوری که تغییرات محیطی از تطابق خوبی برخوردار باشد.
در مدلهای برنامهریزی استراتژیک تلاش منظم و مستمری دنبال میشود و زیر ساختهایی در راستای تصمیم گیری و اجرا بررسی میشود. در این موقعیت مشخص میشود که سازمان چیست و قرار است چه فعالیتهایی توسط سازمان ارائه شود. همینطور در خصوص برنامهریزیهایی که در نهایت به موقعیت بلند مدت دست مییابد ارزیابی میشود. ترسیم سازمان نیز به شکل واقعی شکل میگیرد.
قوانین برنامهریزی استراتژیک مشخص میسازد که سازمان در حال حاضر در چه جایگاهی قرار دارد و هدف گذاری به چه صورت انجام شده است و آینده بازار به چه صورت است.
مدل برنامهریزی استراتژیک جانسون در یک نگاه
مدل برنامهریزی استراتژیک جانسون به ارتباط مدیریت با کل سازمان اشاره اصلی دارد. در سازمان پیچیدگیهایی دیده میشود که وابسته به موقعیتهای مبهم و غیر معمول در کل سازمان است. این مدل به صورت یک توالی خطی بررسی میشود و اول میبایست نسبت به موقعیت استراتژیک سازمان بررسی شود. در واقع شناسایی موقعیت استراتژیک سازمان اولین گام است. سپس نیاز است که استراتژی مورد نظر انتخاب شود و در نهایت پیاده سازی استراتژی به شکل ایده آل بررسی شود. این عناصر در یک توالی پشت سر هم قرار نمیگیرند و نگاه خطی وجود نخواهد داشت. عناصری که در این روش استفاده میشود مرتبط به هم هستند و در کنار یکدیگر فعالیت میکنند. در این مدل از برنامهریزی افراد دخالت دارند، مدیرانی وجود دارند که تصمیمگیری میکنند و رویکرد عملی سازی دنبال میشود.
تأکید برنامهریزی استراتژیک جانسون بر روی نقش افراد است. اجزای اصلی مدل برنامهریزی استراتژیک جانسون در سه بخش ارزیابی میشود. بخش اول مربوط به شناخت موقعیت استراتژیک سازمان است. بخش دوم برای آینده بررسی میشود و بخش سوم نیز مربوط به مدیریت استراتژی در عمل است.
حال نوبت به بررسی تعریفی است که از اجزای اصلی برنامهریزی استراتژیک جانسون دیده میشود:
موقعیت استراتژیک در برنامهریزی استراتژیک جانسون: موقعیت استراتژیک یعنی اثرات محیط بیرونی بررسی شود. قابلیتهای استراتژیک سازمان بر اساس منابع و شایستگیها ارزیابی شود و همینطور انتظارات ذینفعان نیز بر روی استراتژی سازمان بررسی شود.
انتخاب استراتژیک در برنامهریزی استراتژیک جانسون: مسیر حرکت سازمان و همینطور روشهایی برای پیگیری استراتژی میبایست انتخاب شود به طوری که روشهای معمول در این زمینه وجود دارد.
استراتژی در عمل : در این بخش تاکید بر اجرا شدن استراتژیهای انتخاب شده است و شامل سه موضوع اساسی میشود. ساختاردهی اولین موضوع است که شامل ساختارهایی از عملکرد موفقیت آمیز سازمان است که میبایست مورد حمایت قرار بگیرد. بخش بعدی مربوط به فرآیندها است که شامل کنترل استراتژی اجرا شده است و بر مبنای برنامه اجرا میشود و در نهایت نیاز به بررسی میزان پیشرفت دارد و یک سری تعدیلات بر روی آن صورت میگیرد. در نهایت نیز میبایست مدیریت تغییر استراتژیک بررسی شود که بخش مهمیدر مرحله استراتژی در عمل است به طوری که بافتی از سازمانها را شامل میشود و شامل سبکهایی است که مدیریت تغییر را بررسی کند و مانند اهرمی عمل میکند که اثر گذاری مشخصی بر روی تغییرات دارد.
۱۲ گام موثر در برنامهریزی استراتژیک جانسون
۱- تعریف درست از استراتژی صورت میگیرد و اهمیت آن مشخص میشود.
۲- رهبری استراتژیک بررسی میشود به طوری که مدیریت فرایند استراتژیک به نفع شرکت باشد.
۳- تحلیل بیرونی صورت میگیرد، ساختار صنعت مشخص میشود و نیروهای رقابتی بررسی میشوند به طوری که گروههای استراتژیک را مدنظر قرار میگیرد.
۴- تحلیل درونی که شامل منابع و قابلیتها و همینطور یک سری شایستگیهای اصلی است که میتواند اثربخشی بهتری فراهم سازد.
۵- مزیت رقابتی که تأکید اصلی آن بر روی شرکت و مدلهای کسب و کار است.
۶- استراتژیهای کسب و کار وجود دارد که شامل تمایز و رهبری هزینه و یکپارچگی است که شرایط منسجمتری را فراهم میشود.
۷- تأکید بر روی نوآوری و کارآفرینی که در نهایت صنعت را به اجزای برنامه ریزی استراتژیک سمت اصلی خود به رشد برساند.
۸- استراتژیهای شرکتی که بر یکپارچگیهای عمودی و متنوع سازی تاکید دارد و سبب میشود که موقعیت استراتژی حفظ شود.
۹- موارد مربوط به ادغام و اکتساب و همینطور اتحاد استراتژیک
۱۰- استراتژیهای جهانی شامل رقابت در سطح جهانی
۱۱- طراحی سازمانی شامل ساختار، فرهنگ و کنترل
۱۲- حاکمیت شرکتی و اخلاق کسب و کار
زیر شاخههای موقعیت استراتژیک در مدل جانسون
همانطور که در بخش اول اشاره شد در مرحله موقعیت استراتژیک مدل جانسون اثرات محیط بیرونی و منابع و شایستگیها بررسی میشود و انتظارات ذینفعان نیز ارزیابی میشود. که قصد داریم این سه پارامتر را برای شما بازتر کنیم.
محیط بیرونی در برنامهریزی استراتژیک جانسون: یک سازمان شامل مجموعهای از دنیای زیست محیطی، اجتماعی، قانونی و تکنولوژی است. این بافت در طول زمان با تغییراتی همراه است، به طوری که میزان پیچیدگی به نسبت سایر سازمانها بیشتر میشود. سازمانها باید بتوانند اثرات محیطی که در تغییرات ایجاد شده تاثیر میگذارند را پیدا کنند و به طور کلی تغییرات بالقوه باید به طور دقیق شناسایی شود تا تصمیم گیری برای آنها به شکل ایده آل صورت بگیرد. از سوی دیگر بسیاری از این متغیرها هستند که جنبه تهدیدی برای سازمان دارند این بخش در برنامهریزی استراتژیک جانسون بسیار مهم است.
قابلیت استراتژیک سازمان در برنامهریزی استراتژیک جانسون: این بخش مربوط به منابع و شایستگیها است. در مورد قابلیتهای یک سازمان باید نقاط قوت و ضعف را مورد بررسی قرار داد. به هر صورت هدف اصلی در این بخش این است که اثرات و محدودیتهای درونی شناسایی شود تا آینده سازمان نظم بهتری داشته باشد.
انتظارات ذینفعان در برنامهریزی استراتژیک جانسون: اثر گذاری انتظارات ذینفعان بر اهداف سازمان بیشتر است. هدفها در داخل چشم اندازها و ارزشهای سازمانی قرار میگیرد به طوری که حاکمیت شرکتی نیز مهم باشد و سازمان بر اساس یک سری افراد خدماتی را مدنظر قرار دهد. موضوعات به واسطه مسئولیتهای اجتماعی شرکتی بررسی میشود و اخلاقیات شرکتی نیز مدنظر قرار میگیرد.
اثرات فرهنگی در برنامهریزی استراتژیک جانسون: اثرات فرهنگی اغلب سازمانی، صنعتی و ملی است. به طوری که یک مسیر استراتژیک خاص را ایجاد میکند و در نهایت این بخش سبب ایجاد انحراف استراتژیک میشود و ناتوانی در ایجاد تغییرات را لازم میداند.
زیرشاخههای انتخاب استراتژیک در برنامهریزی استراتژیک جانسون
انتخاب استراتژیک در مدل جانسون اهمیت زیادی به مسیر حرکت سازمان میدهد و برای اینکه این بازبینی به طور دقیق شکل بگیرد نیاز به ارزیابی روشهای زیر است:
انتخاب استراتژی کسب و کار: یکی از زیر شاخههایی که در بخش انتخاب وجود دارد مربوط به نقطه نظر کسب و کار است. این روش در مورد سطح رقابت سازمان بررسیهایی را انجام میدهد به طور کلی این بخش شامل استراتژیهای قیمت گذاری میشود و البته که تصمیم گیری در مورد رقابت یا همکاری با رقبا را در نظر میگیرد.
انتخاب استراتژی شرکتی: حوزه فعالیت شرکت مهمترین بخش از این استراتژی محسوب میشود. این بخش شامل تصمیم گیری در مورد تنوع سازی محصولات است به صورتی که بازار گستردهتر از قبل باشد. استراتژی شرکتی بین بخشهای مختلف کسب و کار رابطه ایجاد میکند و در نهایت برای کسب و کارهای مختلف سبب ایجاد ارزش میشود.
انتخاب استراتژی بین المللی: در این روش قرار است که بازارهای جغرافیایی به بهترین نحوه تنوع سازی شوند. در واقع سازمانهایی مدنظر هستند که قرار است به واسطه صادرات و سرمایه گذاری و لایسنس وارد بازارهای بین المللی شوند.
دنبال کردن استراتژی: کسب و کارهایی مطرح است که بر مبنای منابع موجود ایجاد میشود. سایر سازمانها به وسیله ادغام یا اتحاد با سایر سازمانها به توسعه خوبی دست خواهند یافت.
زیرشاخههای استراتژی در عمل در برنامهریزی استراتژیک جانسون
در بخش مربوط به استراتژی در عمل در برنامهریزی استراتژیک جانسون قرار است که اجرای استراتژیهای انتخاب شده به شکل دقیق صورت بگیرد و شامل ساختاردهی، فرآیند و مدیریت تغییر استراتژیک میشود.
ساختاردهی: وظیفه اصلی این بخش حمایت از عملکرد موفقیت آمیز سازمان است به طوری که تاکید درستی بر روی عملکرد استاندارد شرکت شود و عملکردهای غیر اصولی از بین برود.
فرآیندها: وظیفه اصلی فرآیند این است که استراتژیهای اجرا شده را کنترل نماید. استراتژیها بر مبنای برنامهها اجرا میشود و میزان پیشرفت آنها نیز بررسی شدهاند. همینطور یک سری تعدیلات لازم میبایست روی آنها انجام شود.
مدیریت تغییر استراتژیک: در این بخش نیاز است بافت سازمان مشخص شود و تغییراتی که میتواند موقعیت شرکت را بهبود دهد، اجرا شود. این بخش مربوط به سبکهایی است که برای مدیریت تغییر میتواند قابل قبول باشد و همینطور شامل اهرمهایی میشود که در نهایت در تغییر اثرگذاری خوبی دارند.
برای آشنایی با مشاوره استراتژی در سازمان خود پیشنهاد میکنیم مقاله “مشاوره استراتژی چیست و آیا کسب و کار شما به آن نیاز دارد؟” را مطالعه کنید.
تفاوت مدل برنامهریزی استراتژیک جانسون و پورتر
تا به اینجای مقاله در خصوص مدل برنامهریزی استراتژیک جانسون صحبت شد. در این بخش قصد داریم در خصوص مدل برنامهریزی پورتر صحبت کنیم تا تفاوت این مدل مشخص شود. مدل برنامهریزی استراتژیک پورتر گزینه خوبی برای ورود یا عدم ورود به یک صنعت جدید است. طبق این مدل در صحنه رقابت نیاز است که ۵ نیرو مورد بررسی قرار بگیرد. چارچوب ۵ نیروی رقابتی پورتر بسیار مشهور است. در نهایت این مجموعه سبب میشود که صنعت در فضای جذابی قرار بگیرد. در این روش لیستی از عوامل قدرت یا ضعف بررسی میشود و یک سری امتیاز بندی و تجزیه و تحلیل را در بر میگیرد که هر یک میتواند تاثیرگذاری درستی بر روی عناصر پنج گانه داشته باشند و نسبت به تقویت یا حفظ این فضا تاثیرگذاریهای خوبی را شامل میشود.
در بین مدل تدوین برنامهریزی استراتژیک ، مدل پورتر بهترین و مشهورترین محسوب میشود. این روش بسیار تاکید به شرایط رقابتی دارد و همینطور نسبت به ورود و خروج رقبای بالقوه نیز حساسیت بالایی خرج میکند. بین نیروهای موثر بر عملکرد رقابتی سازمانی ارتباط خوبی دیده میشود و در نهایت اساس تدوین استراتژی و سازگاری در رقابت بررسی میشود. چنین عملیاتی در برنامهریزی استراتژیک رخ نمیدهد و مسیر افقی جریان دارد.
- در روش پورتر قرار است چشم و هم چشمیبین سازمانهای رقیب بررسی شود.
- تهدیدات ناشی به واسطه ورود یا رونق محصولات جایگزین در بازار ارزیابی میشود.
- در صورتی که رقبای جدید وارد سازمان شوند نیاز است تهدیدات ناشی از آنها بررسی شود و همینطور تلاشی صورت بگیرد تا پیشی گرفتن از یکدیگر در قلمروی صنعت مورد نظر به شکل ایده آل باشد در حالی که در برنامهریزی استراتژیک چنین ساختاری وجود ندارد.
- قدرت تامین کننده و خریدار در خصوص تحمیل خواستههای خود به شرکت نیز بررسی میشود.
- همه نیروهای یاد شده در روش پورتر سبب میشود تا ظرفیت سودآوری نهایی یک کسب و کار معین شود. در صنعت موقعیت اقتصادی به شکل رقابتی تلقی میشود و شرایط موفقیت آمیز دنبال میشود. از سوی دیگر ساختار صنعتی نیز موقعیت سودآوری بلند مدت خواهد داشت.
جمع بندی
اجزای اصلی مدل برنامهریزی استراتژیک جانسون در سه بخش ارزیابی میشود. بخش اول مربوط به شناخت موقعیت استراتژیک سازمان است. بخش دوم برای آینده بررسی میشود و بخش سوم نیز مربوط به مدیریت استراتژی در عمل است. در بخش مربوط به استراتژی در عمل در برنامهریزی استراتژیک جانسون قرار است که اجرای استراتژیهای انتخاب شده به شکل دقیق صورت بگیرد.
در ادامه پیشنهاد میکنیم “خلاصه کتاب استراتژیک بودن” را مطالعه کنید.
کاروکسب دورههای آموزشی متنوعی را در حوزههای تحلیل کسبوکار، هوش تجاری، مدیریت فرایند، مدیریت پروژه، مدیریت چابک و . برگزار میکند. جهت آشنایی با دورههای آموزشی کاروکسب از تقویم دورههای آموزشی بازدید نمایید.
دیدگاه شما