تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا



مردم به‌دنبال جایی برای سرمایه‌گذاری می‌گردند که برای آنها ارزش افزوده ایجاد کند. دولت باید برای هدایت این نقدینگی‌ها راه چاره‌ای بیندیشد که نتایج آن هم به سود مردم باشد هم به سود اقتصاد کشور. نوسان‌های بازار طلا عموما باعث ایجاد ترس در دل سرمایه‌گذاران می‌شود و آنها را بر آن می‌دارد که تصمیم خود را تغییر دهند و تقاضا را به سمت بازارهای دیگری هدایت کنند. کمتر تحلیلگری می‌تواند صراحتا درباره ریزش یا جهش بازاری اظهارنظر کند. پیش‌بینی یک بازار وابسته به فاکتورهای متفاوتی است اما با توجه به شعارهایی که جو بایدن داده و همچنین مشکلاتی که امروز اقتصاد آمریکا با آنها مواجه است، شک نکنید که دلار آمریکا در برابر سایر ارزها تضعیف می‌شود. چنین اتفاقی این بستر را فراهم می‌کند که سرمایه‌گذاران، سرمایه خود را سوی بازار طلا هدایت کنند تا کمتر متضرر شوند. اونس جهانی در سه چهار‌ماه آینده حتما به بالای 2هزار دلار خواهد رسید. این تفکر که روی کار آمدن بایدن می‌تواند منجر به کاهش قیمت همه‌‌چیز در ایران شود، تفکر درستی نیست. از سوی دیگر، ‌آنقدر که مردم ما انتظار دارند، سیاست ترامپ با بایدن- حداقل در قبال ایران- فرق نخواهد کرد. اگر تمهیدات، چاره‌اندیشی‌ها و برنامه‌های مسئولان به درستی انجام شود، سرمایه‌گذاران نه در بازار طلا، که در هیچ بازاری متضرر نخواهند شد. اگر غیراز این عمل شود، شک نکنید که طلا نوسان‌های شدیدی را تجربه خواهد کرد. همچنین من بر این باورم که اگر جو بایدن در آرامش کاخ سفید را تحویل بگیرد، در یکی دو‌ماه آینده، درست در بازه زمانی که رئیس‌جمهور تازه آمریکا، سیاست‌های کوتاه‌مدت خود را اعلام می‌کند، احتمالا بازار طلای ایران، کاهش قیمت را تجربه خواهد کرد. اما اگر تمهیداتی که در چند سطر بالاتر گفتم اتخاذ نشود، هیچ بعید نیست که دوباره در بازار طلا و سکه افزایش قیمت قابل توجهی را مشاهده کنیم. شاهد مثال این ادعا رفتار بازار طلا و سکه در یک هفته بعد از انتخابات آمریکاست. ابتدا سکه وارد کانال 11میلیون تومان شد و مدتی بعد به کانال 13میلیون تومان برگشت. چرا که همه تبلیغات روانی تنها یک روز توانست اثر خود را بر بازار بگذارد و در نهایت ساختار اقتصادی غلط داخلی موجب افزایش قیمت طلا شد.

هنر بیش از دلار و طلا می‌ارزد

هنر بیش از دلار و طلا می‌ارزد

نمادها از دیرباز، سرلوحه تفکرات بشری بوده‌اند، عده‌ای آن را در شعر خود می‌سرایند و عده‌ای نیز آن را با قلم خود می‌نگارند، اما عده‌ای دیگر آن را می‌سازند، خلق می‌کنند و به وجودش معنا می‌بخشند. آنجا است که هنر مجسمه‌سازی تجلی می‌یابد و هنرمند مجسمه‌ساز، نمادهای ذهن خود را به نمایش می‌گذارد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، "جعفر نجیبی" هنرمند مجسمه ساز ایرانی، متولد سال ۱۳۳۲ در شهرستان خوی واقع در استان آذربایجان غربی است. وی هنرجوی هنرستان هنرهای زیبای تهران و فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بوده است و اکنون نیز استادیار دانشگاه نیشابور است.

هفت دلفین، لک‌لک‌ها، مجسمه‌ های بسیجی و مجسمه‌هایی به‌شکل سیب، تنها قطره‌ای از اقیانوس هنر استاد نجیبی است که بر پهنه‌ شهر خوی ترنم کرده است. وی سردیس‌های افرادی چونخواجه حافظ شیرازی، استاد دهخدا، محمد معین، جهان‌پهلوان تختی، کمال‌الدین بهزاد، رضا امیرخانی، شهید نجات‌اللهی و چندین سردیس از بزرگان ایران را با دستان هنرمند خود ساخته و پرداخته است و بسیاری از مجسمه‌های شهری از این هنرمند نیز در سایر کشورها نمایش داده شده است. وی قرار است به سفارش شهرداری اصفهان مجسمه شهید حسین خرازی را نیز خلق کند.

آنچه می‌خوانید گفت‌وگو با "جعفر نجیبی" مجسمه ساز پیشکسوت ایران است که آثار وی در فراتر از این کشور پهناور نیز نام یافته‌اند.


تعریف هنر از نگاه شما چیست؟

من بیشتر خصوصیات انسانی را هنر می‌دانم. وقتی که انسان در زندگی به خود می‌رسد و تفکری از آفرینش پیدا می‌کند(که البته این آفرینش و نیرو را از خداوند می‌گیرد) باید آن تفکرات را به جامعه انعکاس بدهد. از نگاه من، به طور کلی، هنر به معنی انسانیت است.

علاقه به مجسمه‌سازی از چه زمانی و از کجا در شما آغاز شد؟

پدر من قناد بود، من از کودکی و نوجوانی هرگاه با او به قنادی می‌رفتم با خمیر شیرینی، پرنده و موجودات زنده می‌ساختم. بعد از آن به هنرستان هنرهای زیبا رفتم و کار مجسمه‌سازی را به صورت حرفه‌ای دنبال کردم.

نخستین اثر خلق شده توسط شما چگونه ساختید؟

حدود ۴۵ سال پیش یعنی سال ۱۳۵۲ که در هنرستان هنرهای زیبا مشغول به تحصیل در رشته مجسمه‌سازی شدم، اولین آثار را با گل رس ساختم و پس از آن به تدریج با انواع متریال شروع به کار کردم.

کار کردن با کدام مواد اولیه لذت بیشتری برای شما دارد؟

کار کردن با گِل، حس لذت‌بخش‌تری دارد، اما در مورد ماندگاری، نگهداشتن گل مشکل است مگر اینکه پخته و به سفال تبدیل شود. موادی مانند فلز، برنز، سنگ و بتن در مواقعی که حجم و ماندگاری اهمیت دارد استفاده خواهند شد. در مجسمه‌هایی که شهرداری‌های هر استان سفارش می‌دهد، از بتن گلاسه یا فایبر گلاسه استفاده می‌شود.

انتخاب سبک مجسمه‌های شما بر چه اساسی است؟

بسیاری از انواع مجسمه‌ها، با طرحیِ بداهه خلق می‌شوند. افرادی که مجسمه‌سازی را به صورت آکادمیک فرامی‌گیرند غالبا به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته‌ای فیگوراتیو و رئال و دسته دیگر نیز تجریدی و فرم‌گرا هستند. کارهای من بیشتر بداهه و اسطوره‌ای است. بداهه از این نظر که از فرم‌ فلزاتی را که در اطراف خود می‌دیدم، استفاده می‌کردم تا آثاری را بسازم. به فرض مثال، از دوشاخه ماشین رنو و تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا سپر وانت نیسان، برای ساخت موجودات اساطیری استفاده شده‌است.

حمایت خانواده تا چه میزان، در موفقیت شما تاثیر گذار بوده است؟

پدر من، فردی مذهبی بود. مجسمه‌سازی در آن زمان به عنوان امری حرام، تلقی می‌شد که پدر من نیز باتوجه به گرایش مذهبی‌اش بر این امر معتقد بود. اوایل انقلاب مجسمه‌سازی به صورت فیگور، حرام بود و اجازه کار کردن در این زمینه نبود، اما پس از فوت امام خمینی(ره) طراحی سکه بهار آزادی به سفارش بانک‌ مرکزی ایران را کار کردم که باعث شد فضا یک‌مقدار بازتر شود و با برداشت از اسطوره‌ها و کار دفاع مقدس و مشاهیر فرهنگ‌مان، سبک فیگوراتیو رونق گرفت و مجسمه‌ها یکی پس از دیگری در شهرها نصب می‌شد.

جنس مجسمه‌های نصب شده شما در اصفهان چیست و در چه مکان‌هایی نصب شده است؟

مجسمه‌هایی که در اصفهان دارم، از برنز، بتن و یا آهن است. مجسمه‌ای روبه روی بوستان ملت، درحاشیه زاینده رود با عنوان مجسمه متفکر است که ارتفاعی سه متری دارد. مجسمه دیگر، مجسمه تختی است که اکنون، در ورزشگاه‌تختی اصفهان نصب شده است. یکی دیگر از مجسمه‌هایم در اصفهان پرتره یکی از مشاهیر دوران صفویه است که در پارک هنرمندان دانشگاه هنر اصفهان نصب شده است.

آثار نصب شده شما در شهرهای مختلف دیگر چه‌ هستند؟

مجسمه سردیس وحشی بافقی در بافق، مجسمه امیرکبیر در تبریز و مجمسه سردیس شمس تبریزی در مقبرۀ او، مجسمه سردیس شهید نجات‌اللهی روبروی وزارت علوم تهران، مجسمه سردیس دکتر محمد معین در منطقه ۹ شهرداری تهران(که متاسفانه برنز آن به سرقت رفت) نصب شده است. البته آثار دیگری هم هستند.

وضعیت مجسمه سازی در ایران و گرایش جوانان به این رشته چگونه است؟

در طول سال‌های تدریس، حدود ۲۰۰ الی ۳۰۰ نفر فارغ التحصیل رشته مجسمه‌سازی به بازار کار وارد شده که از این تعداد ۲۰ الی ۳۰ درصد آنها علاقه‌مند به این رشته و در آن موفق بودند. بعضی‌ها با عدم تفکر درباره طراحی مجسمه که از جمله مهم ترین عوامل موفقیت است در این راه شکست می‌خورند. رشته مجسمه‌سازی در ایران تا مقطع کارشناسی بیشتر نیست و کسی که بخواهد کارشناسی ارشد این رشته را بخواند، باید به کشورهای اروپایی یا ترکیه سفر کند. ولی در مجموع، کشور ما به این رشته و درجهت زیباسازی فضای شهری نیاز دارد. علاوه بر زیباسازی، آثار ماندگاری خلق خواهند شد که به فرهنگ این کشور اعتبار می‌بخشد مانند مجسمه فردوسی استادصدیقی که شاگرد کمال‌الملک بوده‌اند در تهران نصب شده است. جامعه مجسمه‌سازی ایران جوان است و باید رفته رفته‌ پخته‌تر شود.

علت ناامیدی جوانان در رشته‌های هنری و ازجمله مجسمه‌سازی چیست؟

چند عامل باعث می‌شود تا انتظارات جوانان و هنرجویان آن‌گونه که باید برآورده نشود. اولین علت آن بحث آموزش در دانشگاه‌ها است که ضعیف است و گاهی برخی آموزش‌ها از هنرجو دریغ می‌شود. علت دیگر خانواده‌ها هستند که به‌جای تشویق فرزندان، ذوق آن‌ها را کور می‌کنند و مدام با تکرار جمله‌هایی مانند هنر آینده ندارد. یا هنر درآمد ندارد و غیره، انگیزه جوانان را از بین می‌برند. همه هنرمندان موفق می‌دانند که هنر می‌تواند، درآمدزایی بسیاری داشته باشد. درصورتی که سبک کاری خود را به بهترین نحو و با خلاقیت و هنر هرچه تمام‌تر به نمایش بگذارند آن وقت است که به او و برای مکان‌های متفاوت، سفارش کار می‌شود.

نظر شما درمورد برخورد مردم با آثار هنری در ایران چیست؟

فرهنگ جامعه ما نسبت به هنرِ دست بی‌تفاوت است، به عنوان مثال به جای خرید یک تابلوی نقاشی، از یک کار چاپی به عنوان کادو استفاده می‌کند. برخی دلال‌های جامعه، اثر هنری را از هنرمند خریداری می‌کنند و پس از مرگ او، با قیمت‌های چندبرابری می‌فروشند. مانند تابلوهای سهراب سپهری که در زمان حیات بیش ترین قیمت تابلوهایش ۱۳ تا یک تومانی بود، اما پس از مرگش، تابلوی او را پنج میلیارد فروختند. اگر سرمایه گذاری در آثار هنری با شناخت همراه باشد، بهتر از سرمایه‌گذاری در سایر زمینه‌های اقتصادی مانند دلار و طلا و ملک است. این شناخت را کسانی چون رسانه‌های تصویری و تلویزیون در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

و این نگاه نسبت به مجسمه‌سازی چگونه است؟ تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا

مردم کشور ما راجع به شناخت هنر ضعیف‌اند و پدر و مادرها رشته‌های هنر را جز شاخه‌های ضعیف تحصیلی می‌دانند و این تفکر را دارند که افرادی که در تحصیل دروس تخصصی ضعف دارند به رشته‌های هنری روی می‌آورند. ولی هنر، درحقیقت روح جامعه است و این رشته باید روح جامعه را تقویت کند. کشورهای اروپایی، کودکان را از همان مقطع مهدکودک با هنر آشنا می‌کنند و اگر کسی وارد رشته هنری شود به عنوان تدریس تحقیقی آن را ادامه می‌دهد.
بخشی از مجسمه‌ها کارهای تولیدی‌اند که در راستای کارآفرینی، هنرمند ماکت مجسمه را به تولیدگر می‌فروشد و آنها از روی قالب به صورت سری کاری می‌کنند.

از نظر صنایع دستی، ایران قدرت بسیار بالایی در طراحی و تولید دارد، اما متاسفانه باوجود فرهنگ غلط خرید محصولات خارجی، به این بدنه ضربه خواهد خورد. خانواده‌ها باید به آثار هنری بها بدهند و به جای تهیه یک جعبه‌شیرینی که برای میزبان خود در مهمانی‌ها می‌برند، یک قطعه صنایع دستی تهیه کنند. جوانان برای دادن کادو به یگدیگر از صنایع دستی استفاده کنند تا این عادت کم‌کم ایجاد شود و به فرهنگ همگانی تبدیل شود.

هنرمند باید بیشتر به خلاقیت آثار خود فکر کند یا بازار هدفی که قرار است محصولش در آن‌جا عرضه شود؟

ما دو نوع هنرمند داریم، عده‌ای اتفاقاتی که در جامعه می‌افتد را نمی‌بینند و بیشتر به زیبایی کارهایشان فکر می‌کند، اما عده دیگر، از اتفاقات اطراف خود الهام می‌گیرند اتفاقاتی نظیر جنگ‌های خاورمیانه، داعش، فقر، کلاه‌برداری‌ها و خصلت‌های حیوانی انسان‌ها که نسبت به هم دارند بر هنر آن‌ها تاثیر بسزایی می‌گذارد.

و اصفهان را چگونه شهری می‌بینید؟

من شهر اصفهان را خیلی دوست دارم. اصفهان مهد هنر ایران است و علاقه‌ای که به آن دارم باعث شده تاکنون چندین اثر در این شهر کار کنم. این شهر، هنرمندان شاخصی را به جامعه تحویل داده است و به همین سبب احترام خاصی برای اصفهان و علاقه‌مندان به هنر در اصفهان قائلم. فکر می‌کنم در اصفهان، هر خانواده‌ای حداقل یک هنرمند دارد. به همین دلیل علاقه زیادی داشتم تا اطلاعات و تجربیات خود را در اختیار جوانان مستعد و علاقه‌مند اصفهانی قرار دهم.

گفت‌وگو از: نجمه بهنام‌نیا، خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایمنا

خودرو بخریم یا پولمان را در بانک سپرده گذاری کنیم؟

خودرو بخریم یا پولمان را در بانک سپرده گذاری کنیم؟

خرید اتومبیل در کشور برای تعدادی از مردم بیشتر از آنکه خرید یک وسیله کاربردی باشد وسیله‌ای برای حفظ سرمایه‌شان حساب می‌شود، بعضی اتومبیل را می‌خرند تا بعد از مدتی آن را گران‌تر به فروش برسانند و از این خرید و فروش بهره‌ای قسمتشان شود و در واقع توان مالی اتومبیل را بهبود ببخشند.

هر وقت نرخ تورم بالا می‌رود و نرخ ارز بالا و پایین می‌شود، تعدادی از افراد جامعه سپرده‌گذاری در بانک را یک ریسک می‌پندارند و اعتقاد دارند برای آنکه بتوانند سرمایه موجود خود را بیشتر کنند سوار بر موج نوسانی نرخ ارز با خرید اقلامی مثل دلار و سکه و اتومبیل و غیره می‌توانند بهره خوبی کسب کنند. ولی آیا این تفکر درست است و خریدن اتومبیل در وضعیت اقتصادی حال حاضر کار درستی است؟

حمیدرضا صفری کارشناس بازار سرمایه در جواب به این سؤال می‌گوید: «درست است که زمانی که گرانی و تورم ایجاد شود اتومبیل هم گران خواهد شد ولی اتومبیل یک کالای مصرفی است، ولی سپرده‌گذاری در بانک یک سرمایه‌گذاری بدون ریسک به حساب می‌آید و خرید اتومبیل در چنین وضعیتی کار منطقی به نظر نمی‌رسد.»

او می‌افزاید: «زمانی که نرخ ارز تغییر می‌کند، و تورم ایجاد می‌شود حتماً برای هرکسی هر دارایی که تورم را پوشش بدهد بهتر است در واقع مردم سعی می‌کنند دارایی خود را حفظ کنند، و چون ابتدا نرخ ارز رشد می‌کند بعد سایر اقلام هرچه این دارایی که افراد می‌خرند به نرخ ارز نزدیک‌تر باشد سرمایه آنها را بیشتر حفظ می‌کند. ولی اتومبیل همینطور که عنوان شد یک کالای مصرفی است و از آنجایی که ما هم اتومبیل داخلی داریم و هم اتومبیل خارجی و بر قیمت‌گذاری آنها نظارت وجود دارد و به راحتی افزایش نرخ پیدا نمی‌کنند خرید آنها به صرفه نیست ولی دارایی‌هایی مثل طلا که یک کالای مصرفی نیست به راحتی می‌تواند تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا نرخ خود را حفظ کند.»

همینطور علی اصغر پور متین اقتصادان با اشاره به این که اتومبیل یک سرمایه حساب نمی‌شود می‌گوید: «اگر قرار باشد همه با این دید اتومبیل بخرند پس تکلیف توسعه اقتصادی چه می‌شود؟ ولی اگر کسی پول خود را در بانک بگذارد بانک با پول سرمایه‌گذاری می‌کند و شغل ایجاد می‌کند، ولی با خرید اتومبیل که شغل ایجاد نمی‌شود. بدین سبب کار بسیار اشتباهی است.»

او می‌افزاید: «اگر کسی بخواهد برای سرمایه‌گذاری اتومبیل خریداری کند باید بداند که هم نگهداری اتومبیل سخت است هم باید از مد افتادن مدل اتومبیل خود را در نظر بگیرد و به مشکلات دیگری مانند بیمه هم فکر کند.»

پور متین اعتقاد دارد، خرید و فروش اتومبیل با بازار عرضه و تقاضای آن رابطه مستقیم دارد و هر زمان امکان دارد خودروساز اتومبیل بیشتری را وارد بازار کند و این بهره حاصل از خرید اتومبیل یک سود کاملاً تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا مقطعی است. و در بلند مدت حتی امکان دارد به ضرر تبدیل شود.

در رابطه با ریسک سرمایه گذاری در حوزه اتومبیل در مقابل سپرده گذاری بانکی، محمد حسین صدرایی، عضو هیات‌مدیره صندوق توسعه بازار نظر گوناگونی دارد او می‌گوید: «اگر از منظر اقتصاد ملی به این مساله نگاه کنیم خرید سهام از طرف مردم نسبت به سپرده‌گذاری در بانک و یا خرید اتومبیل بهتر است چون که امکان دارد بانک‌ها نتوانند به اقتصاد ملی کمک کنند.»

او ادامه می‌دهد: «نه خرید طلا و نه خرید اتومبیل و ارز اسم هیچکدام سرمایه‌گذاری نیست. ما امروز اتومبیل می‌خریم و بعد به واسطه کاهش ارزش پول ملی‌مان پس از ۱۰ سال نرخ اتومبیل همانی می‌شود که پول داده‌ایم. این دیگر سرمایه‌گذاری به حساب نمی‌آید. از این رو باید کمک کنیم در افکار عمومی بازار سرمایه توسعه پیدا کند و مردم در چنین وضعیتی پول خود را در بازار سرمایه بگذارند.»

صدرایی اعتقاد دارد نباید منافع ملی را فدای بهره و منفعت شخصی کرد و می‌گوید: «مردم اتومبیل می‌خرند نه برای اینکه گران می‌شود، چون این واژه اشتباه است، مردم این کار را انجام می‌دهند تا ارزش پولشان حفظ شود.»

این کارشناس بازار سرمایه می‌افزاید: «ارزش پول ملی هر کشوری دیگر به پشتوانه ذخایر طلا و غیره آن نیست بلکه به پشتوانه اقتصاد ملی و تولید آن کشور است، اگر مردم پولشان را در قسمت تولید سرمایه‌گذاری کنند حتماً ما دیگر دچار چنین نواساناتی نخواهیم شد.»

آنچه کارشناسان برآن تصریح دارند این است که خرید اتومبیل به عنوان یک کالای مصرفی به نظر کار عاقلانه‌ای به حساب نمی‌آید، چون که امکان دارد این اتومبیل دچار حادثه شود و یا مدل آن قدیمی شود و حتی امکان دارد بهره‌ای که از فروش این اتومبیل‌ها به‌دست می‌آید مقطعی باشد. آن‌ها اعتقاد دارند سرمایه‌گذاری در بخش بازار سرمایه نه تنها به اقتصاد ملی کمک می‌کند بلکه ما را هم از این خرید و فروش‌های با سود مقطعی می‌رهاند.

هفت اشتباه نابخشودنی در سرمایه گذاری

اغلب سرمایه گذاران به واسطه باورهای غلطی که در ارتباط با چگونگی رسیدن به موفقیت در سرمایه گذاری دارند، متحمل زیان می شوند و آسیب می بینند.اینها همان باورهایی هستند که سرمایه گذاران خبره ای چون وارن بافت،جورجی شوارتز،و کارل آیکان،اعتقادی به آنها ندارند.«مارک تایر» در کتاب «۲۳ اصل موفقیت وارن بافت» خود رایج ترین باورهای غیرواقعی و زیان بار در این میان را «هفت اشتباه نابخشودنی در سرمایه گذاری» می نامد:

اشتباه نابخشودنی شماره ۱ در سرمایه گذاری:
باور داشتن این موضوع که برای بدست آوردن بازده های بیشتر، باید حرکت بعدی بازار را پیش بینی کرد.
واقعیت :
سرمایه گذاران بسیار موفق در پیش بینی حرکت بعدی بازار هیچگونه برتری نسبت به من یا شما ندارند.

می توانید حرف مرا در این مورد جدی نگیرید.

یک ماه پیش از فروپاشی مالی بازار سهام در اکتبر ۱۹۸۷،چهره جورجی شوارتز بر روی جلد مجله فورچون چاپ شد.پیام او این بود:

«اینکه ارزش سهام آمریکا بالا رفته و از ارزش واقعی خود که بر اساس مقیاس های بنیادی سنجیده می شود بسیار فراتر رفته است،به این معنی نیست که باید سقوط ناگهانی در پی داشته باشد.تنها افزایش بیش از حد ارزش بازار بیش از ارزش واقعی آن نمی تواند به این معنی باشد که این روند تداوم نخواهد داشت.در صورتی که می خواهید بدانید سهام آمریکا تا چه اندازه با افزایش ارزش روبرو خواهد بود کافی است به کشور ژاپن نگاه کنید.»

جورجی شوارتز در حالی که به سهام آمریکا خوش بین بود،احساس کرده بود نوعی فروپاشی مالی در ژپن در راه است.او پیش بینی خود را در مقاله ای در فایننشال تایمز در تاریخ ۱۴اکتبر ۱۹۸۷ تکرار کرد.

یک هفته بعد صندوق سرمایه گذاری مشترک کوآنتوم که شوارتز مالک آن بود بیش از ۳۵۰میلیون دلار زیان کردکه این اتفاق در پی فروپاشی مالی در بازار آمریکا ونه در بازار ژاپن رخ داد.به این ترتیب کل سود او در آن سال در ظرف چند روز از بین رفت.به طوری که شوارتز اعتراف کرد:«موفقیت مالی من در تضاد کامل با توانایی من در پیش بینی رویدادهای بازار است.»

و بافت؟ او هیچ علاقه ای به اینکه حرکت بعدی بازار چه خواهد بود و تمایلی به هیچ گونه پیش بینیندارد.به اعتقاد او « پیش بینی ها ممکن است نکات زیادی در مورد شخص پیش بینی کننده به شما بدهند،اما هیچ چیز در مورد آینده به شما نمی گویند!»

سرمایه گذاران موفق به پیش بینی حرکت بعدی بازار اتکا نمی کنند.در واقع بافت و شوارتز هر دو اولین کسانی هستند که می پذیرند در صورتی که به پیش بینی هایشان نسبت به بازار اتکا می کردند،سرمایه خود را از دست می دادند.

پیش بینی،از اجزای اساسی بولتن های سرمایه گذاری و بازاریابی برای صندوق های سرمایه گذاری مشترک است ونه جزئی از سرمایه گذاری موفق!

اشتباه نابخشودنی شماره ۲در سرمایه گذاری:
باور «مشاور» اگر من نمی توانم بازار را پیش بینی کنم حتما شخصی هست که بتواند این کار را انجام دهد- تمام کاری که باید انجام دهم پیدا کردن آن شخص است.
واقعیت :
اگر شما بتوانید واقعا آینده را پیش بینی کنید آیا آگاهی خود را از روی پشت بام ها به همه اعلام می کنید؟ یا آن را به هیچکس نمی گوئید و با ارائه درخواست خرید به شرکت کارگزاری و انجام معامله پول زیادی بدست می آورید؟الاین گارزارلی یک تحلیل گر تکنیکال ناشناس بود که در ۱۲ اکتبر ۱۹۸۷«فروپاشی مالی قریب الوقوعی در بازار سهام » را پیش بینی کرد. این پیش بینی دقیقا یک هفته پیش از دوشنبه سیاه اکتبر بود.

ناگهان گارزارلی به چهره مشهور رسانه ها بدل شد،و در مدت چندسال این شهرت خود را به ثروت هنگفتی بدل کرد.آیا او این موفقیت را با پیروی از ایده خود کسب کرد؟

خیر.او به یکی از گران قیمت ترین مشاوران در آمریکا،با دستمزدی در حدود ۱٫۵ تا ۲ میلیون دلار در سال تبدیل شد.و پولی که به صندوق سرمایه گذاری مشترک تازه تاسیس او ریخته شد در کمتر از یک سال به ۷۰۰ میلیون دلار رسید.با دستمزدی معادل ۳درصد برای مدیریت وجوه افراد و شرکت ها،مبلغی معادل ۲۱میلیون دلار در هر سال کسب می کرد.

چندان بد نبود -گرچه این دستمزد به کارفرمای گارزارلی و مدیر صندوق یعنی شیرسان لمان برادرز تعلق داشت و نه به خود گارزارلی.

در سال ۱۹۹۶ گارزارلی سرمایه گذاری بر روی یک خبرنامه را آغاز کرد که به سرعت ۸۲۰۰۰ نفر مشترک آن شدند.

منافع تجاری حاصل از مشاوره، پول زیادی را برای شیرسان و الاین گارزارلی ایجاد کرد-اما پیروان آنهاچطور؟!

تا سال ۱۹۹۴ میزان افزایش دارایی این صندوق سرمایه گذاری مشترک در حال کاهش بود،به طوری که این روند تا جایی ادامه یافت که عملکرد آن نسبت به میانگین بازار کاهش یافت.میانگین بازده برای مدت فعالیت صندوق سالانه ۴٫۷ درصد بود،در حالی که این میزان برای S & P500 5.8 درصد بود.

اولین بولتن خبری گارزارلی در سال ۱۹۹۷ یعنی یک سال پس از آغاز به کار آن و در حالی که با ناشر خود راجع به مساله ای مشکل پیدا کرده بود،تعطیل شد.

ناشر مدعی بود که این بولتن خبری ۳۰۰۰۰نفر از مشترکانش را از دست داده است و در مورد توانایی بلند مدت گارزارلی در جذب و حفظ مشترکان نگران بود.گارزارلی گفت که تنها ۱۵۰۰۰ نفر از مشترکان را از دست داده و بخشی از مسئولیت این اتفاق را متوجه ناشر خود دانست،که به عقیده او در بازاریابی برای بولتن خبری به خوبی عمل نکرده بود.

فعالیت های بعدی گارزارلی در زمینه مدیریت صندوق سرمایه گذاری به اندازه اولین فعالیت او در این مورد موفق نبود.برای مثال،گروه صندوق سرمایه گذاری فوروارد، گارزارلی را به خدمت گرفت تا وجوه مربوط به سهام آمریکایی آنها را در سال ۲۰۰۰ مدیریت کند.به این امید که نام او سرمایه گذاران را به سوی آنها جلب خواهد کرد،این گروه با عنوان صندوق سهام آمریکایی فوروارد گارزارلی در بازار ظاهر شد.

هنگامی که گارزارلی مدیریت را به عهده گرفت،دارایی های این صندوق معادل ۳۵ میلیون دلار بود.هنگامی که سه سال بعد این دارایی ها به صندوق سهامی سیرا کلاب،انتقال یافت،دارایی آن به ۲۰ میلیون دلار تنزل پیدا کرده بود.

گارزارلی حتی اعتراف کرد«من یاد گرفته ام که زمان بندی و پیش بینی بازار می تواند شما را نابود کند.»، «اگر هنگامی که بازار از پویایی لازم برخوردار می شود،شما بیش از حد پول نقد نگه دارید،این یعنی در موقعیت بسیار بدی هستید.»

با وجود این الاین گارزارلی هجده سال پس از اینکه برای اولین بار با موفقیت،توجه عمومی در زمینه سرمایه گذاری را به خود جلب کرد،هنوز هم شهرت خود به عنوان یک مشاور را در رسانه ها حفظ کرده است.او یکی از همان مشاوران مشهوری است که ستاره اش دیگر چندان درخششی ندارد.

جوگرانویل را به خاطر می آورید؟او در اوایل دهه ۱۹۸۰ چهره محبوب رسانه ها بود-تا زمانی که وقتی در سال ۱۹۸۲ شاخص داو جونز در حدود ۸۰۰ بود،او به پیروان خود توصیه کرد که تمام خریدهای قبلی خود را فروخته و به فروش استقراضی دربازار بپردازند.

سال ۱۹۸۲ سالی بود که بازار رو به رشد دهه ۱۹۸۰ آغاز شد.با وجود این گرانویل همچنان به مردم اصرار می کرد تا به فروش سهام بپردازندتا اینکه میزان شاخص به ۱۲۰۰ افزایش یافت.

گرانویل جای خود را به رابرت پرکتر داد-که برخلاف گرانویل-برای دهه ۱۹۸۰ بازار رو به ترقی را پیش بینی کرده بود.اما پس از فروپاشی مالی ۱۹۸۷ پرکتر اعلام کرد که بازار رو به ترقی خاتمه یافته است و پیش بینی کرد که در اوایل دهه ۱۹۹۰ شاخص داو جونز به ۴۰۰ واحد سقوط خواهد کرد.این تصمیم و پیش بینی آنقدر اشتباه بود که انگار گلوله ات که با یک تفنگ دو لول دیوار بزرگ یک مزرعه را هدف گرفته است به خطا رود.

رونق سریع شرکت های کامپیوتری در دهه ۱۹۹۰ دسته دیگری از قهرمان های رسانه ای را بوجود آورد که اغلب آنها پس از آنکه شاخص نزدک در مارس ۲۰۰۰ به شدت رو به کاهش گذاشت از دید عموم محو شدند.

در صورتی که واقعا شخصی وجود داشته باشد که بتواند دائما پیش بینی های دقیقی از بازار ارائه دهد، این شخص توانسته است از جست و جوی بی وقفه رسانه های جهان برای یافتن چنین افرادی فرار کند و خود را از آنها پنهان نماید.در مورد پول،حق با آن شخص خردمند ناشناس بود که گفت:«پیش بینی دشوار است،خصوصا هنگامی که به آینده اشاره داشته باشد.»

مشاوران سرمایه گذاری،درآمد خود را از طریق ارائه مشاوره درباره سرمایه گذاری ها،توصیه خرید و فروش،و یا از طریق دستمزدهایی که برای مدیریت سرمایه دیگران می گیرند،بدست می آورند.اما همانطور که جان ترین در مجله میداس تاچ اشاره می کند،«فردی که چگونگی دستیابی به طلا را کشف می کند،این راز را در قبال ۱۰۰ دلار در سال به شما نمی گوید.و یا در قبال هیچ چیز این راز را در شبکه تلویزیونی CNBC بازگو نمی کند.»

به همین خاطر است که بافت،شوارتز،آیکان و دیگر سرمایه گذاران خبره که از سرمایه گذاری واقعی پول درمی آورند،به ندرت در مورد آنچه انجام می دهند یا در مورد تفکر خود درباره بازار صحبت می کنند.اغلب اوقات آنها حتی به سرمایه گذاران خود نیز نمی گویند که چه چیزی در مورد سرمایه شان در حال رخ دادن است!

اشتباه نابخشودنی تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا شماره ۳ در سرمایه گذاری:
باور این موضوع که اطلاعات داخلی راه بدست آوردن پول کلان می باشد.
واقعیت :
وارن بافت ، ثروتمندترین سرمایه گذار دنیا است. منبع مورد علاقه او برای کسب رهنمودهایی برای سرمایه گذاری، معمولا به طور مجانی در دسترس است: گزارشات سالیانه شرکت ها!

جورجی شوارتز هنگامی که در سال ۱۹۹۲ ده میلیارد دلار برای فروش استقراضی پوند استرلینگ سرمایه گذاری کرد،عنوان «مردی که بانک انگلستان را درهم شکست» را به خود اختصاص داد.

او تنها نبود.نشانه هایی که حاکی از سقوط قریب الوقوع استرلینگ بود برای تمام آنهایی که دید صحیحی داشتند،وجود داشت.صدها نفر و شاید هزاران نفر از دیگر معامله گران نیز هنگامی که پوند سقوط کرد،پول هنگفتی به دست آوردند.اما تنها شوارتز بود که بدون تردید وارد این معامله شد و دو میلیارد دلار سود کرد.

اکنون که بافت و شوارتز مشهور شده اند،به مقامات ارشد تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا دسترسی دارند.اما زمانی که سرمایه گذاری را شروع کرذند کاملا ناشناخته بودند و نمی توانستند انتظار هیچ خوش آمدگویی را داشته باشند.علاوه بر این بازده های سرمایه گذاری بافت و شوارتز هنگامی که افراد شناخته شده ای نبودند از هم اکنون بیشتر بود.بنابراین اگر هریک از آنها امروزه به هر شکل از اطلاعات داخلی استفاده کنند،واضح است که نفعی به حال آنها ندارد.

بافت نیز در این مورد می گوید،«با اطلاعات داخلی کافی و یک میلیون دلار به راحتی می توانید در عرض یک سال ورشکست شوید!»

اشتباه نابخشودنی شماره ۴در سرمایه گذاری:
تنوع بخشی ( متنوع سازی پورتفوی)
واقعیت :
سابقه خیره کننده وارن بافت، از تشخیص تعداد محدودی سهم های برجسته – و سپس سرمایه گذاری کلان تنها در همین چند شرکت ناشی می شود.

به عقیده جورجی شوارتز مهم نیست که شما قضاوت درست یا غلطی در مورد بازار داشته باشید.آنچه مهم است این است که هنگامی که در مورد یک معامله درست عمل می کنید،چه میزان پول به دست می آورید،و هنگامی که اشتباه عمل می کنید چه میزان پول از دست می دهید.منشاء موفقیت شوارتز مشابه بافت می باشد:

سرمایه گذاری کلان در سهامی با تنوع محدود که سود قابل توجهی ایجاد می کندو این سود بیش از زیان هایی است که در مقابل،از دیگر سرمایه گذاری ها ناشی می شود.

متنوع سازی،دقیقا نقطه مقابل این روش است:دارا بودن تعداد زیادی از دارایی های کوچک این اطمینان را حاصل می کند که حتی سودی قابل توجه در یکی از آنها اختلاف کمی را در کل دارایی شما ایجاد می کند.

تمام سرمایه گذاران بسیار موفق به شما خواهند گفت که متنوع سازی برای افراد مبتدی است.امااین پیامی نیست که شما احتمالا از مشاور وال استریت خود می شنوید.

اشتباه نابخشودنی شماره ۵ در سرمایه گذاری:
باور این موضوع که برای بدست آوردن سودهای بزرگ باید ریسک های بزرگ انجام داد.
واقعیت :
همچون کارآفرینان سرمایه گذاران موفق نیز به شدت مخالف ریسک هستند و هرکاری بتوانند انجام می دهند تا از ریسک اجتناب کنند و زیان را به حداقل برسانند.

در یک کنفرانس مدیریتی که چند سال پیش برگزار شد،شخصیت های دانشگاهی یکی پس از دیگری مقاله های خود در مورد «شخصیت های کارآفرینانه» را ارائه دادند.این شخصیت های دانشگاهی به غیر از یک موضوع اختلاف نظرهای بسیاری با یکدیگر داشتند:کارآفرینان قدرت تحمل بالایی در مورد ریسک دارند و در واقع اغلب آنها مایل به پذیرش ریسک های گوناگون هستند.

در پایان کنفرانس،یک شخص کارآفرین از میان حضار برخاست و گفت که او از چیزی که شنیده بسیار شگفت زده شده است.او گفت،به عنوان یک کارآفرین هرکاری انجام داده است تا از ریسک اجتناب کند.او همچنین تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا تعداد بسیاری از کارآفرینان موفق دیگر را می شناخت و گفت،بسیار مشکل است که گروه دیگری از افراد را یافت که تا این حد مخالف ریسک باشند.

همچون کارآفرینان موفق که مخالف ریسک هستند،سرمایه گذاران موفق نیز دقیقا اینگونه عمل می کنند.اجتناب از ریسک،اصل اساسی برای افزایش دارایی است.برخلاف تصور ساختگی دانشگاهی،در صورتی که متحمل ریسک های بزرگ شوید ااحتمال آنکه با زیان های بزرگ روبرو شوید بیش از به دست آوردن سودهای کلان خواهد بود.

همچون کارآفرینان،سرمایه گذاران موفق نیز می دانند که از دست دادن پول آسان تر از به دست آوردن آن می باشد.به همین دلیل است که آنها بیش از آنکه در پی سود باشند به این موضوع توجه دارند تا از زیان ها اجتناب کنند.

اشتباه نابخشودنی شماره ۶ در سرمایه گذاری:
باور داشتن به وجود یک « سیستم» شخصی در جایی سیستمی بوجود آورده است- با برخی از پیچیدگی های خاص در تحلیل تکنیکال ، تحلیل بنیادی ، معاملات کامپیوتری ، مثلث های گان ، یا حتی طالع بینی – که سود سرمایه گذاری را تضمین می کنند.
واقعیت :
این باور یکی از پیامدهای باور داشتن کلام مشاور است- اگر یک سرمایه گذار بتواند تنها به سیستم یک مشاور دسترسی پیدا کند ، قادر خواهد بود به همان میزانی که مشاور می گوید پول درآورد. آسیب پذیری منطقی گسترده در مورد این گناه نابخشودنی در سرمایه گذاری این است که چرا افرادی که سیستم های مربوط به معامله را می فروشند پول خوبی بدست می آورند.

منشاء باور مشاور و باور سیستم مشابه است: تمایل به چیرهایی که در مورد آنها اطمینان وجود دارد.

وارن بافت نیز در پاسخ به پرسشی که در مورد یکی از کتاب های نوشته شده در مورد او بود،با لحنی تند گفت:«مردم به دنبال یک فرمول هستند».آنها فکر می کنند با پیدا کردن فرمول صحیح می توانند یک شبه پولدار شوند،و تصور می کنند تنها کاری که باید انجام دهند این است که آن فرمول را به کامپیوتر وصل کنند و سپس شاهد سرازیر شدن پول به سوی خود باشند.

اشتباه نابخشودنی شماره ۷ در سرمایه گذاری:
باور به اینکه شما می دانید در آینده چه چیزی رخ می دهد- و مطمئن بودن از اینکه بازار باید « به طور اجتناب ناپذیر» درستی باور شما را اثبات کند.
واقعیت :
این باور یکی از ویژگی های عادی کسانی است که اشتیاق بیش از حدی به سرمایه گذاری دارند.تقریبا همه با ایروینگ فیشر موافق بودند هنگامی که او مدعی شد :« سهام به سطح بالای جدیدی رسیده است.» – دقیقا چند هفته قبل از فروپاشی مالی بازار سهام در سال ۱۹۲۹ !هنگامی که در دهه ۱۹۷۰ ارزش طلا افزایش یافت ، باور اینکه بوجود آمدن تورمی حاد غیرقابل اجتناب است آسان بود. با توجه به قیمت های ebay amazon.com yahoo.com و صدها شرکت اینترنتی دیگر که هر روز افزایش می یافت ،؛شعار وال استریت در دهه ۱۹۹۰ :« سود مهم نیست» درست بنظر می رسید.

این مورد،شکل قوی تر و فاجعه آمیزتر از گناه نابخشودنی شماره ۱ است،که شما باید قادر به پیش بینی آینده باشید.

سرمایه گذاری که معتقد است برای بدست آوردن پول باید قادر به پیش بینی آینده باشد،به دنبال روش صحیح پیش بینی می گردد.سرمایه گذاری که تحت تاثیر شدید هفتمین اشتباه نابخشودنی در سرمایه گذاری قرار می گیرد،گمان می کند که از آنچه در آینده رخ خواهد داد آگاه است.به این ترتیب،هنگامی که این اشتیاق دیوانه وار،نهایتا پایان می یابد،این شخص حجم زیادی از سرمایه خود را از دست می دهد-و گاهی اوقات حتی خانه و پیراهن خود را نیز باید برای جبران بدهی ها بفروشد.

در میان تمامی هفت اشتباه نابخشودنی در سرمایه گذاری ورود به بازار با داشتن باوری متعصبانه به میزان قابل توجهی مخاطره آمیزترین عامل برای دارایی شما خواهد بود.

تفکر استعاره ای چیست و چه کاربردی در ایده‌پردازی دارد؟

تفکر استعاری

احتمالا هزاران بار این جمله را شنیده‌اید. چرا این جمله را این قدر به کار می‌بریم؟ شاید چون زمانی که وقت را مثل طلا تصور می‌کنیم، ذهنیت شفاف و قدرتمندی در ذهن‌مان ساخته می‌شود؛ وقتی که هدر برود انگار پولی است که دور ریخته شود. وقتی که درست صرف شود شبیه سرمایه است. ثانیه‌ها مثل برق و باد می‌گذرد.

به قیاس و تشبیه کردن دو چیزی که ظاهرا ربط چندانی به هم ندارند، استعاره می‌گویند. همانطور که در مورد «وقت طلاست» دیدیم، استعاره‌ها می‌توانند تصاویر ذهنی قدرتمندی به جای بگذارند و تاثیر عظیمی در تفکرات و ارتباطات روزمره داشته باشند.

وقتی مدیری جلوی اعضای تیمش می‌ایستد و می‌گوید «ما باید این کارو زودتر تموم کنیم»، تاثیرش بسیار کم‌تر است تا مدیری که صحبتش را این‌گونه شروع می‌کند: «همونطور که همه می‌دونیم، وقت طلاست.»

هر زبانی آکنده از استعارات است و همین مهر تاییدیست بر تاثیر و اهمیت استعاره. استعاره‌ها می‌توانند مکالمه‌ها و گفتگو‌ها را بهتر کنند. عباراتی که آکنده از استعارات باشند، روی مخاطب بیش‌تر از صحبت عادی تاثیر می‌گذارند. حتی می‌توان با تداعی کردن یک مفهوم آشنا به کمک استعاره، مفهوم پیچیده‌ای را خیلی راحت توضیح داد. تفکر استعاره ای در حل مسئله هم به درد می‌خورد؛ برای مسئله مورد نظرتان استعاره‌ای پیدا کنید، آن را کمی شرح و بسط بدهید؛ پس از آن خواهید دید که کلی ایده‌‌ی جدید برای حل مشکل، پیش روی‌تان است.

نکاتی برای آشنایی با استعاره‌ها:
با ساده‌ترین اشکال استعاره آشنا شوید:‌ «x ،y است» و یا «وقت، طلا است».
استعاره می‌تواند غیر مستقیم و ضمنی هم تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا باشد، مثلا «ایده‌ات هنوز کامل پخته نشده». اینجا ایده را به غذا تشبیه کردیم، بدون این که از خود کلمه‌ی غذا استفاده کنیم!
به یاد داشته باشید که استعاره مساوی با تشبیه نیست. تشبیه هم قیاسی است بین دو چیز، اما با این تفاوت که کلماتی مانند «مثل» و «مانند» حتما در آن حضور دارند. مثلا «وقت مثل طلاست» یا «این ایده مثل غذای خام است»، اما در استعاره ادوات تشبیه استفاده نمی‌شود.

توضیح مفاهیم و معانی پیچیده با استفاده از تفکر استعاره ای

وقتی مفهوم پیچیده و ناآشنایی را به چیزهای آشنا و شناخته شده ربط می‌دهید، خیلی راحت‌تر می‌شود آن مفهوم را به دیگران تفهیم کرد. فرض کنیم می‌خواهید مفهوم «چرخه کسب و کار» را برای کسی توضیح بدهید. یک راهش این است که ده دقیقه تمام با انبوهی از کلمات و تعریف‌های متنوع حوصله‌ی مخاطب‌تان را سر ببرید و بعد که حسابی گیج شد، چند تا نمودار و جدول به او نشان بدهید تا بلکه از آن سردرگمی بیرون بیاید و شاید یک کمی هم به موضوع علاقه‌مند شود.

یک راه دیگر هم این است که از یک استعاره کمک بگیرید:‌ «چرخه کسب و کار یه آونگه که مدام داره از اوج موفقیت نوسان می‌کنه به قعر فشار اقتصادی و باز دوباره تاب می‌خوره به اوج، و هی می‌ره و برمی‌گرده.»

این استعاره لب مطلب را برای مخاطب بیان می‌کند. مخاطب فوری با حرکت مداوم و رفت و برگشت آونگ ارتباط برقرار می‌کند و جان کلام را می‌گیرد. تصویر شفافی که در ذهن او از این حرکت شکل گرفته هم به فهم بهتر مفهوم کمک می‌کند و هم باعث می‌شود این مفهوم بیشتر در خاطرش باقی بماند. همین چند کلمه ساده باعث می‌شود همه درجا مطلب را بگیرند و لامپ بالای سرشان یک‌دفعه روشن شود.

استعاره و تاثیر آن بر اثرگذاری

استعاره‌ها برای تاثیر گذاشتن بر دیگران و به یاد‌ماندنی کردن صحبت‌ها عالی‌اند. برای همین هم در بازاریابی و تبلیغات، تکنیک استفاده از استعاره طرفداران زیادی دارد. اما فایده ی آن به همین‌جا ختم نمی‌شود. در مکالمات روزمره، سخنرانی‌ها و ارائه‌ها هم می‌شود این تکنیک را به کار بست و با آن بر مخاطب تاثیر عمیق‌تری گذاشت.

استعاره باعث می‌شود مخاطب خیلی سریع‌تر و با صرف انرژی کم‌تر مفهوم را بگیرد. بیایید از دنیای بازاریابی مثالی بزنیم؛ فرض کنید می‌خواهید مدیر فروشگاهی را مجاب کنید که جاروبرقی جدید ساخت شرکت‌تان را خریداری کند. می‌توانید مدتها در مورد اینکه چه جاروبرقی خوبی است و چرا مردم باید آن را بخرند سخنرانی کنید. اما ببینید وقتی با استعاره حرف بزنید چقدر حرف‌تان تاثیرگذارتر می‌شود: «این جاروبرقی اونقد قویه که می‌تونه نور رو از تو یه سیاهچاله بیرون بکشه!» با این حرف، تصویر واضح و روشنی در ذهن مخاطب خلق می‌کنید و باعث می‌شوید محصول‌تان در ذهن او ماندگار شود و به این ترتیب، شانس‌تان برای فروش محصول بالاتر می‌رود.

نکته:
مطمئن شوید که استعاره‌هایتان برای مخاطب قابل فهم هستند. اگر کوچک‌ترین احتمالی می‌دهید که مخاطب به اشتباه خیال کند استعاره‌ای که به کار برده‌اید یک اصطلاح فنی نامفهوم بوده است، تغییرش بدهید. راز موفقیت این است که از استعاره‌ای استفاده کنید که مخاطب درجا ربطش به قضیه را متوجه شود.

مواردی که برای رساندن مفاهیم باید درنظر بگیرید:

  1. مفهومی که می‌خواهید برسانید را مشخص کنید.
  2. اصل مطلب چیست؟ آن را تشخیص بدهید.
  3. فکر کنید ببینید چه چیزهای دیگری هستند که همان ویژگی‌ها، همان وضعیت، همان حس و… را داشته باشند.
  4. ممکن است استعاره‌های زیادی برای مفهوم مورد نظرتان پیدا کنید. گزینه‌ای را انتخاب کنید که بیشتر از بقیه‌ی موارد برای مخاطبان خاص خودتان معنی داشته باشد.

مرزها را در هم بشکنید

‌ ‌‌وقتی به کمک استعاره‌ای دو مفهوم را به یکدیگر پیوند می‌زنید، در واقع دارید عناصری را با هم ترکیب می‌کنید که ارتباط منطقی خاصی با هم ندارند. شکستن قوانین منطق به این شکل باعث می‌شود بخش خلاق مغز به کار بیفتد؛ یعنی همان بخشی که با تصاویر، ایده‌ها و مفاهم تحریک می‌شود. پس می‌شود گفت که تفکر استعاره ای به حل مسئله به شیوه خلاقانه کمک می‌کند؛ یا به زبان استعاری، کلنگی می‌شود برای شکستن دیوارهای زندان تفکر.

فرض کنید می‌خواهیم ببینیم چطور می‌شود هزینه‌های تولید محصولی را کاهش داد. می‌شود راه منطقی را پیش گرفت، دنبال جدیدترین روش‌ها و تکنولوژی‌های روز گشت و یا اینکه کاستی‌های پروسه‌ی تولید را تجزیه تحلیل کرد. شاید در نهایت هم موفق شوید کمی در مخارج صرفه‌جویی کنید، اما آیا حتما به بهترین راه حل خواهید رسید؟

فرآیند حل مسئله با طوفان فکری و ایده‌زدن با اعضای تیم شروع می‌شود. طوفان فکری نهر خلاقیت را به جوش و خروش می‌آورد و رگباری از ایده بر شما می‌بارد (باز هم استعاره!) با این حال، باز هم ممکن است تصوری که از مسئله در ذهن افراد شکل گرفته، آنها را محدود کند و یا راه‌حل‌هایی که از قبل در ذهن‌شان تثبیت شده، به ایده‌های جدید و ناب اجازه حضور ندهد.

وقتی از استعاره‌ها برای حل مسئله استفاده می‌کنید، در واقع دارید بین مسئله و یک چیز ظاهرا بی‌ربط ارتباط برقرار می‌کنید. این کار به مغز شما اجازه می‌دهد تا از یک دید کاملا متفاوت به مسئله بنگرد؛ دیدی که شاید تا آن لحظه حتی از وجودش هم خبر نداشتید. اگر دنبال راهی برای کم کردن هزینه‌های تولید باشیم، می‌توانیم از استعاره کسی که می‌خواهد وزن خود را کم کند استفاده کنیم. در قدم بعدی، به جای اینکه دنبال راه‌حلی برای پایین آوردن خرج‌ها باشیم، فکر می‌کنیم ببینیم از چه راه‌هایی می‌شود وزن کم کرد. راه حل‌هایی که برای مشکل استعاری داده می‌شود را می‌توان بعدا دوباره به مسئله اصلی مرتبط کرد. تعجب نکنید اگر با این کار ایده‌های نوآورانه و خلاقی به ذهن‌تان خطور کند.

برای حل مسئله به روش استعاری، مراحل زیر را به کار ببندید. در اینجا از همان مثال بالا یعنی هزینه‌های تولید استفاده می‌کنیم

۱. برای مسئله یا مشکل مورد نظرتان استعاره‌ای پیدا کنید. چیزی به نام «استعاره‌ی درست یا غلط» وجود خارجی ندارد. می‌توانید با بی‌ربط‌ترین چیزها استعاره بسازید. تنها نکته مهم این است که اگر مثلا مسئله اصلی در مورد افزایش چیزی است، شما هم استعاره‌ای به کار ببرید که به افزایش ربطی داشته باشد؛ وگرنه ممکن است تجسم کردن آن زیادی سخت شود.

  • افزایش فروش –> بزرگ کردن عضلات
  • کاهش هزینه‌های استخدام –> پایین آوردن قیمت نان
  • جذب کردن سرمایه‌گذارهای بیشتر –> برداشت بیشتر برنج

و در مثال ما برای مسئله کاهش هزینه‌های تولید می‌توان از استعاره کاهش وزن استفاده کرد.

۲. وقتش است که برای مسئله استعاری‌مان دنبال راه حل بگردیم. طوفان فکری روش خوبی برای این کار است:

  • کالری‌شماری
  • ورزش
  • کنترل کردن مقدار غذای مصرفی
  • محدود کردن چند گروه غذایی بخصوص
  • سیر کردن خود با غذاهای کم کالری
  • نوشیدن آب زیاد
  • همراهی با گروهی از افراد که آنها هم قصد وزن کم کردن دارند

۳. در قدم بعدی، راه حل‌های استعاری را تبدیل به راه حل‌هایی برای مسئله اصلی می‌کنیم:

  • کالری‌شماری –> کنترل مخارج مصرفی برای مواد اولیه
  • ورزش –> بردن حداکثر استفاده از مواد اولیه (بازیافت مواد، بازتولید، و…)
  • کنترل کردن مقدار غذای مصرفی –> نظارت بر میزان مواد اولیه
  • محدود کردن چند گروه غذایی –> بررسی دقیق تامین‌کنندگان و انتخاب چند تامین‌کننده از بین بقیه
  • سیر کردن خود با غذاهای کم‌کالری –> پیدا کردن جایگزین‌های کم‌هزینه
  • نوشیدن آب زیاد –> حذف کردن پروسه‌های تکراری
  • همراهی با گروهی از افراد که آنها هم قصد وزن کم کردن دارند –> سهیم شدن ایده‌های خود با دیگر بخش‌های شرکت و حمایت متقابل از هم

نکته:‌
زیاد به این توجه نکنید که حتما راه حل‌های استعاری‌تان صد در صد با مشکل اصلی مطابقت داشته باشند. استعاراتی که زیادی خوب باشند و دقیقا مطابقت کنند ممکن است آن شعله خلاقیتی که این همه برای روشن کردنش تلاش کردید، را خاموش کنند! هدف اصلی از این بازی‌های استعاری این است که به ایده‌هایی برسید که در حالت دیگری به ذهن‌تان خطور نمی‌کرد. پس دیگر مو از ماست بیرون کشیدن را کنار بگذارید و اجازه بدهید خلاقیت جریان پیدا کند.

۴. روی راه حل‌هایی که با تغییر دادن ایده‌های استعاری پیدا کردید، کمی کار کنید. هر تغییری لازم بود، اعمال کنید تا سرانجام ایده‌‌ی‌تان به یک راه ‌حل عملی و قابل‌اجرا تبدیل شود.

کاهش قیمت طلا می‌تواند ادامه داشته باشد

کاهش قیمت طلا می‌تواند ادامه داشته باشد


مردم به‌دنبال جایی برای سرمایه‌گذاری می‌گردند که برای آنها ارزش افزوده ایجاد کند. دولت باید برای هدایت این نقدینگی‌ها راه چاره‌ای بیندیشد که نتایج آن هم به سود مردم باشد هم به سود اقتصاد کشور. نوسان‌های بازار طلا عموما باعث ایجاد ترس در دل سرمایه‌گذاران می‌شود و آنها را بر آن می‌دارد که تصمیم خود را تغییر دهند و تقاضا را به سمت بازارهای دیگری هدایت کنند. کمتر تحلیلگری می‌تواند صراحتا درباره ریزش یا جهش بازاری اظهارنظر کند. پیش‌بینی یک بازار وابسته به فاکتورهای متفاوتی است اما با توجه به شعارهایی که جو بایدن داده و همچنین مشکلاتی که امروز اقتصاد آمریکا با آنها مواجه است، شک نکنید که دلار آمریکا در برابر سایر ارزها تضعیف می‌شود. چنین اتفاقی این بستر را فراهم می‌کند که سرمایه‌گذاران، سرمایه خود را سوی بازار طلا هدایت کنند تا کمتر متضرر شوند. اونس جهانی در سه چهار‌ماه آینده حتما به بالای 2هزار دلار خواهد رسید. این تفکر که روی کار آمدن بایدن می‌تواند منجر به کاهش قیمت همه‌‌چیز در ایران شود، تفکر درستی نیست. از سوی دیگر، ‌آنقدر که مردم ما انتظار دارند، سیاست ترامپ با بایدن- حداقل در قبال ایران- فرق نخواهد کرد. اگر تمهیدات، چاره‌اندیشی‌ها و برنامه‌های مسئولان به درستی انجام شود، سرمایه‌گذاران نه در بازار طلا، که در هیچ بازاری متضرر تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا نخواهند شد. اگر غیراز این عمل شود، شک نکنید که طلا نوسان‌های شدیدی را تجربه خواهد کرد. همچنین من بر این باورم که اگر جو بایدن در آرامش کاخ سفید را تحویل بگیرد، در یکی دو‌ماه آینده، درست در بازه زمانی که رئیس‌جمهور تازه آمریکا، سیاست‌های کوتاه‌مدت خود را اعلام می‌کند، احتمالا بازار طلای ایران، کاهش قیمت را تجربه خواهد کرد. اما اگر تمهیداتی که در چند سطر بالاتر گفتم اتخاذ نشود، هیچ تفکر غلط راجع به سرمایه گذاری طلا بعید نیست که دوباره در بازار طلا و سکه افزایش قیمت قابل توجهی را مشاهده کنیم. شاهد مثال این ادعا رفتار بازار طلا و سکه در یک هفته بعد از انتخابات آمریکاست. ابتدا سکه وارد کانال 11میلیون تومان شد و مدتی بعد به کانال 13میلیون تومان برگشت. چرا که همه تبلیغات روانی تنها یک روز توانست اثر خود را بر بازار بگذارد و در نهایت ساختار اقتصادی غلط داخلی موجب افزایش قیمت طلا شد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.