برای آموزش مباحث بورس و مالیات با ما در مالیات مدیا تماس حاصل نمایید.
P/E مناسب را چگونه كشف كنيم؟
شروين شهرياري*
*پرسش از آقاي نوراني از طريق پستالكترونيك: در حال حاضر مشاهده ميشود كه P/E بازار نسبت به گذشته در حال افزايش است. همچنين در صنايع مختلف نيز سهام شركتها از P/E بسيار متفاوتي نسبت به يكديگر برخوردارند. به نظر شما چگونه ميتوان به يك معيار درست براي تحليل دلايل تغييرات و تفاوت اين نسبت دست يافت؟
پاسخ: از يك قرن پيش، همگام با شكوفايي و توسعه روز افزون علم سرمايهگذاري، مدلها و ابزارهاي متعددي براي ارزشگذاري داراييها ايجاد شده كه به مجموعه آنها تحليل فاندامنتال يا بنيادي گفته ميشود. برخي كارشناسان رشته مالي معتقدند كه در بلندمدت، قيمت كليه داراييها (از جمله سهام) از قواعد اين علم پيروي ميكند و فارغ از نوسانات روزمره، مطمئنترين روش براي تصميمگيري صحيح در بازارهاي مالي استفاده از همين مدلهاي تحليلي است. اين ديدگاه به طور خلاصه بر اين باور است كه نوسان قيمت سهام در نتيجه تغيير در ارزش ذاتي شركتها روي ميدهد. ارزش ذاتي به خودي خود توسط منافع آتي سهام يا همان عايدات شركتها (سود يا جريان نقدي) تعيين ميشود. در نتيجه، قيمت سهام در نهايت به سمتي حركت ميكند كه جريانات نقدي آتي سهام (يعني آنچه عايد سرمايهگذار خواهد شد) رقم ميزند. بنابراین، تعیین ارزش ذاتی سهام مستلزم مشخص کردن عایدات آینده شرکت است. از سوی دیگر، با توجه به این نکته مهم که پول دارای «ارزش زمانی» است، منافع آینده نگهداری سهام باید با در نظرگرفتن افت ارزش پول، به روز شود. بر اساس این مفهوم، به منظور کشف ارزش ذاتی فعلی، باید ارزش عایدات آتی سهام (که شامل سودهای سالانه سهام و قیمت فروش سهام در آینده است) با نرخ افت ارزش پول «تنزیل» شود. هر چند اين تئوري، از توضيح نحوه ايجاد حبابها و سقوطهاي نامتعارف بازار سهام در اثر رفتارهاي غيرمنطقي سرمايهگذاران عاجز است، ولي در نوع خود ميتواند مدلي قابل اتكا و مستحكم جهت سرمايهگذاري غيرمخاطرهآميز در بازار سهام را پيشنهاد كند.مفهوم نسبت قيمت بر درآمد يا P/E از جمله مهمترين ابزارهاي تحليل بنيادي است. درك اين نسبت و تحليل صحيح آن نيازمند تجربه و تعمق زيادي است؛ هرچند در ظاهر ممكن است درك آن آسان به نظر برسد. اين نسبت از تقسيم قيمت بر سود هر سهم شركت به دست ميآيد. بنابراين، اگر P/E يک سهم 10 باشد، به اين معني است که سرمايهگذاران حاضرند 10 ريال براي هر يك ريال از سود شرکت سرمايهگذاري كنند و اين عدد، نرخ بازگشت سرمايه 10 درصدي سالانه را در مورد سهام شرکت (با فرض تقسيم كامل سود) نشان ميدهد. اما P/E مناسب براي سهام هر شركت چگونه توسط تحليلگر بنيادي تعيين ميشود؟ متداولترين مدلي که به اين منظور استفاده ميشود، «مدل تنزيل» نام دارد که در آن، با لحاظ کردن بازدهي مورد انتظار سرمايهگذاران و تغييرات سودآوري آينده شركت، P/E منصفانه سهام محاسبه ميشود. اين مدل در حقيقت بيان ميكند كه P/E معقول يك سهم با توجه به تغييرات بازدهي آن در سالهاي آتي و نيز ميزان انتظارات سرمايهگذار از كسب بازدهي، چقدر است. در ايران به علت تقسيم سود بالا و اهميت اين عامل نزد سرمايهگذاران، تحليل گران بيشتر از مدل «تنزيل سود خالص» براي تعيين P/E استفاده ميكنند، حال آنكه امروزه در دنيا اين روش چندان پراقبال نيست و بيشتر بر تنزيل جريانات نقدي (Cash flow) تمركز ميكنند. در اينجا، به توضيح همان مدل مرسوم در ايران يعني تنزيل عايدات آتي (Dividend Discount Model) ميپردازيم. سادهترين حالت اين مدل، مربوط به سناريويي است كه در آن رشد سودآوري شركت براي يك دوره بينهايت، ثابت فرض ميشود. اين مدل «گوردون» نام دارد كه با تقسيم بازده نقدي يك سهم در دوره مالي آتي بر تفاضل بازده مورد انتظار (k) و نرخ ثابت رشد سودآوري بلندمدت (g) ، ارزش ذاتي دارايي را تعيين ميكند. رابطه گوردون براي محاسبه P/E سهام را ميتوان به شكل زير هم ارايه كرد:
در رابطه فوق، اگر کسب عایدات آتی بدون تحمل هر گونه ریسک باشد، آنگاه بازده انتظاری (k) با بازده بدون ریسک برابر خواهد بود. در این حالت با فرض امنیت سپردههاي بانكي، بازده بدون ریسک میتواند معادل سود سپردههاي بانکی در نظرگرفته شود. البته در بازار سهام با توجه به پذیرش ریسک سرمایهگذاری، نرخ تنزیل بیش از بهره بانکی خواهد بود كه مطابق با مطالعات گسترده تاريخي در بازارهاي بين المللي، اين «صرف ريسك» فارغ از تنوع كشورها و بازارها 6درصد در نظر گرفته ميشود. يعني در بازارهاي مختلف، بازده مورد انتظار در بازار سهام را 6درصد بيشتر از نرخ بازده بدون ريسك برآورد ميكنند. در ايران، اين نسبت (بازده مورد انتظار يا همانk) با توجه به نرخ متوسط 15 درصدي سود سپردههاي يك ساله در 20 سال اخير، ميتواند 21 درصد منظور شود.
رقم g يا همان رشد سودآوري براي صنايع و شركتهاي مختلف طبيعتا متفاوت است. يك راه مرسوم براي كشف نرخ رشد، استناد به عملكرد تاريخي است، يعني مثلا در يك بازده حداقل 5 ساله، نرخ رشد سالانه سود يك صنعت يا شركت را محاسبه كرده و آن را به آينده تعميم دهيم. روش ديگر براي خبره ترها اين است كه به طور مستقل، آهنگ رشد سودآوري صنعت يا شركت در افق بلندمدت را تخمين بزنند كه ممكن است متفاوت از روند تاريخي باشد. حال اجازه دهيد دو مثال براي درك بهتر مطلب را مطرح كنيم.
فرض کنيد بازده مورد انتظار سرمايهگذاري در بورس تهران مطابق توضيحات پيش گفته معادل 21 درصد باشد. حال شركتي را در نظر بگيريد كه سياست تقسيم سود 80 درصدي را دنبال ميكند. براساس مدل گوردون؛ اگر رشد سودآوري براي اين شركت در سنوات آتي متصور نباشيم (يعني عايدي (EPS) آن در سالهاي آينده ثابت بماند) P/E منصفانه آن بر اساس رابطه گوردون معادل 8/3 واحد خواهد بود:
بنابراين، در صورتي که اين سهم با P/E بالاتري معامله شود، از نظر تحليلگر بنيادي که اين محاسبه را انجام داده، قيمت سهم گران است؛ يعني فراتراز ارزش ذاتي معامله ميشود و خريد آن بازده مورد انتظار سرمايهگذاري (21 درصد) را در طولاني مدت تامين نميكند. حال در همين مثال اگر بر فرض، انتظار داشته باشيم هر سال 5 درصد بر EPS شرکت افزوده شود، سهام شركت باP/E=5 ارزشگذاري ميشود:
در حالت ديگر، اگر پيشبيني افت 5 درصدي سودآوري شركت را در سالهاي آينده داشته باشيم، آنگاه مدل مزبور P/E=3/1 را تعيين خواهد كرد.اجازه دهيد اين مثال را براي كل بازار سهام ايران بررسي كنيم. ميانگين تقسيم سود بلند مدت شركتهاي بورس تهران سالانه 75 درصد است. نرخ بازده مورد انتظار، مطابق توضيحات قبلي در ايران ميتواند 21 درصد فرض شود. همچنين، نرخ رشد سودآوري بازارهاي سهام در بلندمدت تابع افق رشد اقتصادي كل كشور است؛ چرا كه اگر نرخ رشد بلندمدت سود شركتها از رشد GDP بزرگتر باشد در بي نهايت به اين معناست كه اندازه سود شركتها از كل اقتصاد كشور سبقت بگيرد كه فرض نادرستي است. در ايران، هدف رشد اقتصادي در برنامه20 ساله 8 درصد تعيين شده است كه ميتواند به عنوان حداكثر نرخ رشد سودآوري شركتها در افق بسيار بلند مدت در نظر گرفته شود. به اين ترتيب خواهيم داشت:
نتيجه معادله فوق، رقم 8/5 را به عنوان P/E منصفانه كل بازار پيشنهاد ميدهد كه از قضا تطابق قابل ملاحظهاي با واقعيت تاريخي بازار سهام دارد (P/E متوسط 16 سال اخير در محدوده 6 واحد و P/E متوسط 8 سال اخير 5.8 واحد بوده است). به اين ترتيب، ميتوان گفت تا زمان حفظ مفروضات جاري براي بلندمدت (تقسيم سود 75 درصدي، نرخ سود سپرده 15 درصدي، رشد اقتصادي 8 درصد و صرف ريسك 6 درصد) از منظر تحليلگر بنيادي كه مدل گوردون را براي ارزش گذاري به كار ميگيرد، نسبت قيمت بردرآمد منصفانه در بورس تهران 8/5 خواهد بود. در این شرایط، اگر نرخ سود سپرده توسط بانکها افزایش یابد، کفه به سمت كاهش P/E سنگين ميشود و قيمت كمتري براي سودهاي آتي سهام پرداخت خواهد شد. در نقطه مقابل، اگر نرخ سود سپردهها در مسیر کاهشي قرار گیرد، مخرج كسر فوق كاهش مييابد که این امر نهایتا به معنای تحقق P/E بیشتر در بازار اوراق بهادار است. با پيروس از همين منطق ميتوان گفت، هر گاه چشم انداز رشد اقتصادي و به تبع آن رشد سودآوري شركتها افزايش يابد اين مساله خريد سهام با قيمت بيشتر و در نتيجه P/E بالاتر را از ديدگاه فاندامنتال توجيهپذير ميكند و در شرايط ركود و كاهش چشمانداز رشد سودآوري نيز تعديل P/E و در نتيجه سقوط قيمت سهام از منظر بنيادي اجتنابناپذير خواهد بود.
نسبت P/B در بورس چیست؟
یکی از اصلی ترین شرط ها برای موفق شدن در بازار سرمایه، آموختن و شناخت دقیق مفاهیم و اصطلاحات آن است. اگر جزء فعالان بازار سرمایه هستید، با شناخت و تسلط بر اصطلاحات و مفاهیم موجود در بورس و با بکارگیری آن ها در جهت درست، تبدیل به یکی از برندگان این بازار خواهید شد. در حالت کلی در بازار سرمایه سه نوع تحلیل داریم:
1. تحلیل بنیادی
2. تحلیل تکنیکال
3. تحلیل از روش تابلوخوانی
در مقاله های قبل به شناخت نسبت های P/E و P/S پرداختیم که هم در تحلیل بنیادی و هم در تحلیل از روش تابلوخوانی کاربردهای زیادی دارند. بررسی ها نشان می دهد، تعداد قابل ملاحظه ای از شرکت هایی که هم اکنون در بورس فعالیت میکنند، در حال حاضر کمتر از قیمت دفتری یا همان ارزش هنگام تاسیس خود، معامله می شوند. یکی از نسبت هایی که در تحلیل بنیادی از اهمیت بالایی برخوردار است، نسبت مهم ارزش بازاری به ارزش دفتری هر شرکت یا نسبت P/B شرکت است. در این مقاله سعی داریم به نسبت P/B و کاربردهای مهم آن بپردازیم. پس با ما همراه باشید.
مفهوم نسبت P/B چیست؟
نسبت P/B از دو واژه Price به معنای قیمت یا ارزش بازار و Book Value به معنای ارزش دفتری تشکیل شده است؛ پس در واقع نسبت P/B نشان دهنده نسبت قیمت یا ارزش بازار هر سهم به ارزش دفتری هر سهم میباشد. ارزش دفتری هر سهم عبارت است از حاصل تقسیم ارزش ویژه یا مجموع حقوق صاحبان سهام شرکت به تعداد کل سهام آن شرکت است که نشان دهنده ارزش تاریخی یا ارزش ترازنامه ای شرکت میباشد.
از طرفی ارزش بازار، انعکاسی از انتظارات سهامداران از وضعیت آتی شرکت است. در حقیقت نسبت قیمت هر سهم به ارزش دفتری هر سهم، طرز تفکر و انتظارات سهامداران شرکت نسبت به عملکرد گذشته و دورنمای آینده شرکت را بیان میکند؛ در شرایطی که درآمد یا
EPS هر سهم مقداری منفی باشد و یا بسیار متغیر بوده و به طور غیر معمول، بزرگ و یا کوچک باشد، ارزش دفتری هر سهم که در اغلب موارد مثبت است و چندان هم تغییر نمیکند، اهمیت بیشتری پیدا کرده و این نسبت کمک زیادی در برآورد وضعیت شرکت به ما میکند.
نحوه محاسبه نسبت P/B چگونه است؟
با ذکر یک مثال، نحوه محاسبه نسبت P/B را بهتر متوجه خواهید شد. فرض کنید که میخواهیم نسبت P/B شرکتی را محاسبه کنیم.
ابتدا باید اطلاعات و صورتهای مالی میان دوره ای ماهانه، 3 ماهه، 6 ماهه و یا یکساله از ترازنامه های اخیر منتشر شده شرکت را
در دست داشته باشیم. این اطلاعات و صورتهای مالی هم در سایت خود شرکت و ارزش ذاتی سهام چگونه محاسبه می شود؟ هم در سامانه کدال به نشانی Codal.ir موجود میباشد.
در بورس P/B چطور محاسبه میشود؟
در گام اول باید میزان ارزش دفتری هر سهم شرکت یا همان پارامتر B را تعیین کنیم؛ ارزش دفتری به ازای هر سهم برابر است با مجموع حقوق صاحبان سهام شرکت تقسیم بر تعداد کل سهام شرکت؛ در قسمتی از صورت های مالی میان دوره ای، جمع حقوق صاحبان سهام شرکت مورد نظر به صورت یک عدد نمایش داده شده است. فرض کنید این عدد برابر با 15.000.000.000.000 ریال باشد و تعداد کل سهام شرکت مورد نظر 13 میلیارد سهم باشد.
از تقسیم عدد 15.000.000.000.000 بر 13.000.000.000 عدد 1153 حاصل میشود. این عدد نشان دهنده این است که ارزش دفتری هر سهم شرکت مورد نظر در حال حاضر 1153 ریال است.
در قدم بعدی باید از روی تابلوی معاملات شرکت، قیمت پایانی سهام شرکت را بخوانیم که این عدد همان پارامتر P است. فرض میکنیم قیمت پایانی نماد معاملاتی شرکت مورد نظر در تابلوی معاملات برابر با 2000 ریال باشد. حال با تقسیم پارامتر P یعنی عدد 2000 بر پارامتر B یعنی عدد 1153، نسبت P/B شرکت به دست خواهد آمد که در اینجا این عدد برابر با 1.73 است. این عدد به این معنا است که قیمت بازاری هر سهم شرکت مورد نظر 1.73 برابر ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام آن به ازای هر سهم است.
از این نسبت چه اطلاعاتی میتوان استخراج کرد؟
نسبت P/B در واقع نشان می دهد که آیا قیمتی که هم اکنون یک سهم در بورس معامله می شود از ارزشی که از نظر حسابداری در دفاتر حسابداری آن شرکت ثبت شده کمتر و یا بیشتر است. به عبارتی دیگر، هرچه نسبت P/B برای سهام یک شرکت کمتر باشد، آن شرکت وضعیت بهتری در بازار دارد.
طبیعی است هرچه میانگین P/B تمام سهام موجود در بازار کمتر باشد، وضع آن بازار و در واقع وضع آن اقتصاد بهتر است؛ حداقل از نظر نسبت بین ارزش بازار به ارزش دفتر این گونه است.
از آنجا که براساس استاندارد های حسابداری، بدهی های شرکت در ترازنامه به ارزش روز و دارایی های شرکت به بهای تمام شده یا خالص ارزش بازیافتنی، هر کدام کمتر باشد، ثبت می شود؛ بنابراین اثر بسیار مهم تورم در سمت راست ترازنامه شرکتها منعکس نمیشود و به همین دلیل، نسبت P/B در حقیقت ارزش سهام را نسبت به ارزش خالص دارایی های شرکت با بهای تمام شده می سنجد.
به این ترتیب در اقتصادهای تورمی، معمولا این نسبت در طول زمان، در صورتی که تجدید ارزیابی دارایی ها اتفاق نیفتد، رشد می کند؛ چرا که شتاب رشد صورت کسر که قیمت سهام است، از مخرج کسر که خالص ارزش دارایی های شرکت به بهای تمام شده است، بیشتر میشود. از همین رو، این نسبت در بازارهای تورمی یک مقیاس بسیار محافظه کارانه برای ارزش گذاری سهام محسوب میشود و معمولا سهام دارای P/B حدود یک واحد، از منظر تحلیلی ارزنده و جذاب توصیف می شوند. مقدار پائین این نسبت می تواند نشان دهنده این باشد که سهم زیر ارزش ذاتی قرار دارد.
خلاصه نکات مربوط به نسبت P/B به شرح زیر است:
- نسبت P/B ارزش بازار یک شرکت را به ارزش دفتری آن میسنجد.
- نسبت P/B منعکس کننده نسبت بین حقوق صاحبان سهام شرکت و ارزش دفتری آن است.
- بطور معمول ارزش بازار یک شرکت بالاتر از ارزش دفتری آن است.
- سرمایه گذاران ارزشی از نسبت P/B برای شناسایی سرمایه گذاریهای احتمالی استفاده میکنند.
- نسبت P/B زیر 1، معمولا یک سرمایه گذاری قوی محسوب میشود.
- نسبت P/B پائین تر میتواند به معنی این باشد که قیمت سهم زیر ارزش ذاتی سهام چگونه محاسبه می شود؟ ارزش ذاتی است.
- در قیمت سهام، معیار آینده نگری لحاظ شده و منعکس کننده جریانات آتی پول نقد در شرکت است.
- ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام يک معيار حسابداری است كه براساس اصل هزينه تاريخی ساخته شده است.
- اگر شرکتی تمام دارایی های خود را نقد کرده و تمام بدهی ها را پرداخت کند، مقدار سرمایه باقی مانده ارزش دفتری شرکت است.
- به عبارتی دیگر، ارزش دفتری، داراییهای خالص یک شرکت است.
- اختلافات بزرگ بین نسبت P/B و بازده حقوق صاحبان سهام اغلب زنگ خطری برای شرکتها است.
خوندن این مقاله میتونه خیلی در آینده به کمکت بیاد » بازیگر سهم در بورس چیست؟
نتیجه گیری
خب دوستان در این مقاله هم یکی دیگر از اصطلاحات و مفاهیم رایج در بازار سرمایه را آموختیم. امیدواریم که این مقاله هم مورد قبول شما بوده باشد و نظرتان را جلب کند. بنده و همکارانم در تیم بورس فا خوشحال میشویم از اینکه دیدگاه تان را برای ما به اشتراک بگذارید. پند همیشگی ما به شما آموختن و یادگیری تکنیک ها و تحلیل های بورس است تا خودتان به تنهایی بتوانید تحلیلگر خودتان باشید. همواره موفق و پر سود باشید.
سوالات متداول در رابطه با نسبت P/B
نسبت P/B، نسبت ارزش بازار یک شرکت را به ارزش دفتری آن میسنجد.
اگر شرکتی تمام دارایی های خود را نقد کرده و تمام بدهی ها را پرداخت کند، مقدار سرمایه باقی مانده ارزش دفتری شرکت است.
اختلافات بزرگ بین نسبت P/B و بازده حقوق صاحبان سهام، اغلب زنگ خطری برای شرکتها است.
احتمال حباب
«آیا بازار سهام در وضعیت حبابی به سر میبرد؟» این سوالی است که در ماههای اخیر مورد ارزش ذاتی سهام چگونه محاسبه می شود؟ توجه بسیاری از فعالان بازار و همچنین اقتصاددانان بوده است و در این راستا، بحثها و مناقشات جدی میان آنها صورت گرفته است. پیش از اینکه به این سوال پاسخ دهیم لازم است که ابتدا تعریف دقیقی از واژه «حباب» داشته باشیم؛ چراکه به نظر میرسد همه افراد برداشت یکسانی از این مفهوم ندارند. برخی آن را معادل گرانی یک کالا یا دارایی در نظر گرفته و برخی دیگر، آن را همعرض افزایش بیرویه قیمت میدانند. اما مفهوم حباب، کمی متفاوت با آن چیزی است که در میان عامه مردم و حتی برخی از تحلیلگران رایج است. حباب به فاصله گرفتن قیمت یک کالا از ارزش ذاتی آن اطلاق میشود. بر اساس این تعریف، تشخیص حبابی بودن بازار سهام، مستلزم روشن شدن دو مساله است. اول اینکه چرا قیمت یک دارایی از ارزش ذاتی آن دور میشود و دوم اینکه عوامل موثر بر ارزش ذاتی یک دارایی چیست و ارزش ذاتی را بر چه اساسی میتوان تعیین کرد.
انتظار بر این است زمانی که قیمت یک دارایی از ارزش ذاتی آن بالاتر میرود، افراد حاضر نشوند برای آن دارایی مبلغ بیشتری بپردازند؛ اما این اتفاق در بازارها، خصوصاً در بازار سهام همواره به وقوع میپیوندد. اقتصادهای مختلف جهان و از جمله ایران، تاکنون چندین حباب قیمتی را در بازارهای دارایی و بازار سهام خود تجربه کردهاند و باید دید که این پدیده چرا به وقوع میپیوندد و چرا افراد حاضر میشوند برای یک دارایی، بیشتر از ارزش آن هزینه کنند. فاصله گرفتن قیمتها از ارزش ذاتی به چند دلیل اصلی صورت میگیرد. به عنوان یکی از اصلیترین دلایل، برخی از سرمایهگذاران به این امید اقدام به خرید سهام حبابی میکنند که انتظار دارند در آینده قیمت آن افزایش پیدا کند و حباب به این سبب پایدار میماند که انتظار رشد آن در آینده وجود دارد. عدم تقارن اطلاعات یا یکسان نبودن اطلاعات فعالان بازار، یکی دیگر از دلایل شکلگیری حباب محسوب میشود. به دلیل عدم تقارن اطلاعات، این امکان وجود دارد که همه افراد از این امر مطلع باشند که قیمت سهام بالاتر از ارزش ذاتی آن است، اما ممکن است در مورد اینکه سایر فعالان بازار نیز به این امر واقف هستند، آگاهی کافی نداشته باشند و بر این اساس در سهام حبابی سرمایهگذاری کنند تا کسب سود کنند. در نهایت یکی دیگر از دلایل شکلگیری حباب، ناهمگنی عقاید سرمایهگذاران در خصوص ارزش ذاتی سهام است. به عبارت دیگر، برخی از افراد ممکن است به دلیل تورشهای روانشناختی مانند اعتمادبهنفس بیش از حد، ارزش ذاتی یک دارایی را بیش از حد ارزیابی کنند و این موضوع نیز میتواند منتهی به شکلگیری حباب در آن دارایی شود.
جرقه شکلگیری حبابها معمولاً به دلیل افزایش نقدینگی و کاهش نرخ بهره حقیقی زده میشود؛ وجود نقدینگی مازاد و تسهیلات ارزانقیمت، میتوانند قیمت داراییها را در جهتی تغییر دهند که از ارزش ذاتی آن فاصله بگیرد و عوامل سهگانهای که در بالا عنوان شد، میتواند به تداوم شکلگیری حباب کمک کرده و از فروپاشی آن جلوگیری کند. بررسی روند نقدینگی اقتصاد ایران در سال جاری و سالهای گذشته نشان میدهد که رشد این متغیر، به بالاترین مقادیر چند سال اخیر رسیده است. چنین افزایشی در نقدینگی با کاهش در تولید ناخالص داخلی حقیقی کشور همزمان شده است و این دو پدیده باعث شده تا نقدینگی مازاد (ارزش ذاتی سهام چگونه محاسبه می شود؟ که در بخش حقیقی اقتصاد جذب نمیشوند) در اقتصاد کشور به شدت افزایش یابد؛ از سوی دیگر، با توجه به تورم بسیار بالایی که در اقتصاد ایران شاهد هستیم، نرخ بهره حقیقی نهتنها مثبت نیست بلکه به مقادیر منفی بسیار پایینی رسیده است؛ با در نظر گرفتن این دو موضوع به نظر میرسد که شرایط حال حاضر اقتصاد کشور، بستر بسیار مناسبی برای شکلگیری حبابهای قیمتی در بازارهای دارایی، از جمله بازار سهام است.
حال که بستر مناسب برای شکلگیری حباب در اقتصاد ایران وجود دارد، باید دید که ارزش ذاتی یک دارایی یا یک سهم چگونه تعیین میشود و آیا قیمت کنونی سهام با ارزش ذاتی آن متناسب است یا خیر. برای ارزیابی ارزش ذاتی یک سهم رویکردهای مختلفی وجود دارد. اما رایجترین رویکرد موجود، ارزشگذاری یک دارایی بر اساس ارزش حال تمامی سودهای آتی (سود نقدی سهام) است که قرار است از سرمایهگذاری در آن سهم، عاید سهامدار شود. بر این اساس، برای ارزیابی حبابی بودن قیمت یک دارایی باید ابتدا به این مساله بپردازیم که روند سوددهی آتی (سودهای نقدی که در سالهای آینده پرداخت خواهد شد) آن سهم یا دارایی چطور خواهد بود.
پس از مقدمهای که در خصوص حباب ارائه شد، اکنون میتوان در خصوص حبابی بودن بازار سهام ایران اظهار نظر کرد. از آنجا که قصد اظهار نظر در خصوص حبابی بودن کل بازار را داریم، ارزش ذاتی یا روند سوددهی آتی کل شرکتهای بورسی را میتوان متناظر با چشمانداز رشد اقتصادی حقیقی کل اقتصاد قلمداد کرد. البته سود نقدی اسمی (و نه حقیقی) سهمها میتواند از تورم موجود در کشور نیز متاثر شود و از این طریق بر قیمت سهام اثرگذار باشد؛ بنابراین لازم است تا اثر تورم را نیز مورد بررسی قرار دهیم.
پیش از پرداختن به چشمانداز رشد اقتصادی و تورم کشور، بهتر است ابتدا دید کلی از وضعیت کنونی بازار سهام ایران حاصل کنیم. نمودار 1، روند شاخص قیمت اسمی و حقیقی بازار سهام را نشان میدهد. همانطور که در نمودار مشاهده میشود، از اواخر سال 1398، هم شاخص قیمت اسمی و هم شاخص قیمت حقیقی رشد چشمگیری داشتهاند. بهطوری که شاخص قیمت اسمی از رقم حدود 512,900 در انتهای اسفندماه سال 1398 به حدود 1,916,194 در تیرماه سال 1399 رسیده است که تقریباً نشاندهنده رشد حدود چهاربرابری است. در همین مدت، شاخص قیمت حقیقی نیز رشد زیادی را تجربه کرده است و این نشان میدهد که رشد شاخص قیمت متناسب با تورم اقتصاد کشور نبوده است و به مراتب بیشتر از آن بوده است. از سوی دیگر، همانطور که مشاهده میشود، طی افزایش قیمتی که در ماههای ابتدایی سال 1399 صورت گرفته، در تواتر ماهانه شاهد هیچگونه اصلاح قیمتی نیستیم (در تواتر روزانه، در برخی از بازهها اصلاحات جزئی صورت گرفته است) و قیمتها تا پایان تیرماه، فقط روند افزایشی داشتهاند. معمولاً اگر روند صعودی قیمت همراه با اصلاح قیمتی نباشد، میتوان آن را به عنوان علائمی از حباب قیمتی تلقی کرد. چون روندهای صعودی عادی، معمولاً همراه با افت و خیز است. اما آنچه در ماههای ابتدایی سال 1399 مشاهده میکنیم یک روند کاملاً صعودی فاقد اصلاح است.
یکی از مهمترین معیارهایی که میتوان از آن برای بررسی تطابق قیمتهای بازار با ارزش ذاتی استفاده کرد، نسبت قیمت به سود (P /E) است. نسبت قیمت به سود، میزان پول پرداختشده برای دریافت یک واحد سود را نشان میدهد. هر چقدر این نسبت بیشتر باشد به این معنی است که برای دریافت یک واحد سود، پول بیشتری پرداخت شده است. طبیعتاً مقادیر بالای این نسبت و همچنین رشد سریع آن میتواند شواهدی از حباب را ارائه دهد. این نسبت گرچه یک نسبت گذشتهنگر است و سودهای آتی را مد نظر قرار نمیدهد (در بالا گفتیم که ارزش ذاتی یک دارایی، از محاسبه ارزش حال سودهای آتی محاسبه میشود)، اما اگر انتظار یک جهش خاص را در سودآوری شرکتها نداشته باشیم، نسبت قیمت به سود، میتواند راهنمای بسیار خوبی در این زمینه باشد. همانطور که در نمودار2 مشاهده میشود، میانگین تاریخی نسبت قیمت به سود، حدود هفت است. این در حالی است که نسبت قیمت به سود بازار در مردادماه سال 1399 به رقم 42 رسیده است. این رقم بسیار بالاتر از نسبت قیمت به سود سرمایهگذاری بدون ریسک (سپردهگذاری در بانک) است. نسبت قیمت به سود سپردههای بانکی در حال حاضر حدود عدد شش است و انتظار بر این است که نسبت قیمت به سود بازار سهام، کمتر یا حداکثر به اندازه نسبت قیمت به سود سرمایهگذاری بدون ریسک باشد. چراکه تحمل ریسک باید با پاداش بازدهی بالاتر جبران شود. بر این اساس، به نظر میرسد که یک شکاف بسیار بزرگ بین بازدهی بازار بدون ریسک و بازدهی بازار سهام (سود نقدی سهام) وجود دارد. وجود چنین فاصلهای بین بازدهی بازار بدون ریسک و بازار سهام میتواند شواهدی از حباب را ارائه دهد. اما همانطور که پیشتر عنوان شد، نسبت قیمت به سود یک نسبت گذشتهنگر است و به سودآوری آتی شرکتها توجه ندارد. بنابراین برای اینکه بتوانیم بر اساس نسبت قیمت به سود، در خصوص وجود حباب اظهارنظر کنیم، لازم است تا پیشبینی از وضعیت سودآوری شرکتها در سالهای آینده نیز ارائه دهیم و ببینیم که آیا نسبت قیمت به سود که در حال حاضر رقم بالایی است، آیا امکان دارد که در دورههای آتی با افزایش چشمگیر در سودآوری (مخرج کسر نسبت قیمت به سود) کاهش یابد و مجدداً به میانگین بلندمدت خود برگردد. چنین پیشبینیای همانطور که در بالا عنوان شد، از طریق بررسی چشمانداز رشد اقتصادی و تورم در سالهای آینده امکانپذیر است.
اقتصاد ایران در دهه 1390 شمسی نهتنها رشد نداشته است، بلکه در سال 1398، با تجربه رشد منفی 5 /6درصدی مقدار تولید ناخالص داخلی حقیقی به مقادیر پایینتر از سال 1390 سقوط کرده است. از طرف دیگر، چشمانداز روشنی نیز برای رشد اقتصادی در سالهای آینده نمیتوان متصور بود. شیوع بیماری کرونا باعث تعطیلی (موقت و دائم) بسیاری از کسبوکارها در ماههای ابتدایی سال شد و در حال حاضر نیز برای برخی از دستههای شغلی همچنان تداوم دارد. شیوع این بیماری، حجم تجارت خارجی را نیز به شدت کاهش داده است بهطوری که هم صادرات و هم واردات، نسبت به مقادیر متناظر سال پیش، افت زیادی را از خود نشان میدهند. این تمام ماجرا نیست؛ بیماری کرونا، باعث افت تقاضا در سراسر جهان شده است و این موضوع روی قیمت کامودیتیها تاثیر بسیار زیادی داشته است. بخش عمده شرکتهایی که در اقتصاد ایران دارای محصولات صادراتی هستند، کالاهای خام یا در بهترین حالت کالاهای پاییندستی سایر صنایع را تولید میکنند. با توجه به کاهش شدید قیمت کامودیتیها، نفت و مشتقات آن (که به پایینترین مقدار سالهای اخیر رسیدهاند) و همچنین کاهش تقاضای جهانی به دلیل شیوع کرونا در سطح وسیع که حداقل تا پایان سال 2021 تداوم خواهد یافت، نهتنها امیدی به افزایش سودآوری شرکتهای صادراتی نیست بلکه به احتمال زیاد، تجربه سال 1394 (که قیمت نفت افت کرد) تکرار خواهد شد و سودآوری این شرکتها با کاهش چشمگیری روبهرو خواهد شد. البته ممکن است بخشی از این کاهش به واسطه افزایش نرخ ارز جبران شود؛ اما در مجموع به نظر میرسد کفه ترازو به سمت افت سودآوری سنگینی میکند.
از طرف دیگر، با کاهش قیمت نفت، ارزش صادرات نفت خام کاهش پیدا کرده و در نتیجه ارزش افزوده بخش نفت افت خواهد کرد. از آنجا که بخش نفت یکی از بخشهای مهم اقتصاد ایران است، مجدداً شاهد کاهش در ارزش افزوده این بخش خواهیم بود. از طرف دیگر، به دلیل تحریمها و نوسانات شدیدی که در اقتصاد صورت گرفته است، چندین سال است که تشکیل سرمایه ثابت ناخالص، در اقتصاد ایران دارای رشد منفی است و این موضوع تهدیدی برای رشد اقتصادی در سالهای آتی بهشمار میآید. اگر سرمایهگذاری در اقتصاد صورت نگیرد، نمیتوان امیدوار بود که رشد اقتصادی مجدداً شکوفا شود. همه این عوامل باعث میشود که نتوان چشمانداز روشنی را برای رشد حقیقی اقتصاد در سالهای پیشرو (حداقل به مدت چند سال) تصور کرد. پس بر این اساس، رشد سودآوری شرکتها از محل رشد حقیقی برای سالهای آتی محلی از اعراب ندارد و نمیتوان امیدوار بود که نسبت قیمت به سود که در حال حاضر رقم بسیار بالایی است، از محل افزایش رشد حقیقی سودآوری شرکتها کاهش یافته و به نقطه تعادلی خود بازگردد.
عامل دیگری که ممکن است سودآوری شرکتها را (به صورت اسمی) تحت تاثیر قرار دهد، تورم است. در واقع، در سالهای 1397 و 1398 بهرغم رشد قیمت سهام در بازار، این تورم بوده است که تا حدود زیادی باعث افزایش سودآوری اسمی شرکتها شده و نسبت قیمت به سود را در ارقام معقولی حفظ کرده است. حال سوال این است که آیا تورم در سال 1399 و در سالهای بعدی در حدی خواهد بود که بتواند نسبت قیمت به سود موجود را تعدیل کرده و به مقادیر قابل قبول بازگرداند؛ به نظر میرسد که پاسخ به این سوال منفی است. بانک مرکزی برای اولینبار تورم هدف خود را معرفی کرده و عنوان کرده که بانک مرکزی تلاش خواهد کرد نرخ تورم 22درصدی را برای سال 1399 محقق سازد؛ اما با توجه به فشارهای بودجهای اخیر که در کنار تحریمها از سمت شیوع بیماری کرونا به پایه پولی وارد میشود، بعید است که بانک مرکزی بتواند نرخ هدف خود را محقق سازد و نرخ تورم بالاتر از نرخ تورم هدف خواهد بود. اما تورم سال 1399 و سالهای بعدی در حدی نخواهد بود که بتواند شکاف بسیار زیاد بین سودآوری و قیمت سهام را پوشش دهد.
حال به سوال اصلی این نوشتار برمیگردیم؛ «آیا بازار سهام در وضعیت حبابی به سر میبرد؟» طبق آنچه استدلال شد، پاسخ مثبت است. افزایش قیمتهای اخیر که در بازار سرمایه صورت گرفته، به نظر میرسد که تطابقی با وضعیت سودآوری شرکتها در سال جاری و سالهای آتی ندارد و بنابراین میتوان گفت که بازار سهام درگیر حباب قیمتی است.
مزایا و تکنیک های تحلیل بنیادی بورس
هدف نهایی از تحلیل بنیادی بورس، رسیدن به عددی است که سرمایه گذار بورس بتواند آن را با قیمت فعلی اوراق بهادار مقایسه کند تا ببیند اوراق بهادار کم ارزش است یا بیش از حد ارزش گذاری شده است.
تحلیل بنیادی بورس (FA) روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی یک اوراق بهادار با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط است. تحلیلگران بنیادی هر آنچه را که می تواند بر ارزش امنیت تأثیر بگذارد، از عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل اقتصاد خرد، مانند تأثیر مدیریت شرکت را مطالعه می کنند.
تحلیل بنیادی چیست؟
در روش تحلیل بنیادی بورس، تجزیه و تحلیل سهام در مقابل تجزیه و تحلیل فنی در نظر گرفته می شود، که جهت قیمت ها را از طریق تجزیه و تحلیل داده های بازار مانند قیمت و حجم پیش بینی می کند.
تکنیک های تحلیل بنیادی بورس
- تحلیل بنیادی بورس روشی برای تعیین ارزش واقعی سهام است.
- تحلیل گران بنیادی، سهام هایی را جستجو می کنند که هم اکنون با قیمت هایی بالاتر یا کمتر از ارزش واقعی خود معامله می شوند.
- اگر ارزش سهام از قیمت بازار بالاتر باشد، توصیه میشود آن را خریداری کنند.
در مقابل، تحلیلگران فنی اصول حمایت از مطالعه روند تاریخی قیمت سهام را نادیده می گیرند. روش تجزیه و تحلیل سهام در مقابل تجزیه و تحلیل فنی در نظر گرفته می شود، که جهت قیمت ها را از طریق تجزیه و تحلیل داده های قبلی بازار پیش بینی می کنند.
تحلیل بنیادی بورس می تواند هر آنچه مربوط به رفاه اقتصادی شرکت است را پوشش دهد و سود را بررسی می کند. عوامل اساسی مختلف را می توان به دو دسته تقسیم کرد، کمی و کیفی.
- کمی، ”مربوط به اطلاعاتی است که می تواند با تعداد و مقادیر نشان داده شود.”
- کیفی، ”مربوط به ماهیت یا استاندارد چیزی است.”
مبانی کیفی را باید در تحلیل بنیادی نظر گرفت
- مدل تجاری : شرکت دقیقاً چه کاری انجام می دهد؟ اگر مدل تجاری شرکتی مبتنی بر فروش مرغ و فست فود باشد، آیا درآمد خود را از این طریق بدست آورده است؟ یا فقط هزینه های حق امتیاز را پرداخت می کند؟
- مزیت رقابتی : موفقیت طولانی مدت یک شرکت عمدتا به دلیل توانایی آن در حفظ یک مزیت رقابتی است. مزایای قدرتمند رقابتی شرکتی مانند مایکروسافت به آن اجازه می دهد رقبا را از خود دور نگه دارد و از رشد و سود برخوردار شود.
- مدیریت : برخی معتقدند که مدیریت مهمترین معیار سرمایه گذاری در یک شرکت است. اگر رهبران شرکت نتوانند به درستی برنامه های شرکت را اجرا کنند، حتی بهترین مدل های تجاری نیز رو به نابودی میروند.
شما می توانید به وب سایت شرکت مراجعه کرده و رزومه افراد برتر و اعضای هیئت مدیره را بررسی کنید. عملکرد آن ها در مشاغل قبلی چقدر خوب بود؟ آیا اخیراً سهامی از سهام خود را تخلیه کرده اند؟ - حاکمیت شرکتی : حاکمیت شرکتی سیاست های اعمال شده در یک سازمان را نشان می دهد که نشان دهنده روابط و مسئولیت های بین مدیریت، مدیران و سهامداران است. این سیاست ها همراه با قوانین و مقررات شرکت در اساسنامه شرکت و آیین نامه آن تعریف و تعیین می شود.
مبانی زیر را در تحلیل بنیادی در نظر بگیرید
صورت حساب های مالی
صورت حساب مالی، واسطه ای است که توسط آن، شرکت اطلاعات مربوط به عملکرد مالی خود را افشا می کند.
تحلیل گران بنیادی از اطلاعات کمی که از صورت های مالی جمع آوری شده برای تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری استفاده می کنند. سه صورت مهم مالی عبارتند از : سود، ترازنامه و وجوه نقد.
ترازنامه
ترازنامه بیانگر سوابق دارایی ها، بدهی ها و حقوق صاحبان سهام یک شرکت در یک زمان خاص است. ترازنامه با این واقعیت نامگذاری می شود که ساختار مالی یک کسب و کار به روش زیر متعادل می شود :
دارایی = بدهی + حقوق صاحبان سهام
درآمد
ترازنامه در بررسی کسب و کار از رویکرد لحظه ای استفاده می کند و سود و زیان یک شرکت را در یک بازه زمانی خاص اندازه گیری می کند. از نظر فنی، شما می توانید یک ترازنامه برای یک ماه یا حتی یک روز داشته باشید، اما فقط گزارش شرکت های سهامی و سالانه را مشاهده خواهید کرد.
بسیاری از معامله گران از روش های اساسی و فنی برای تعیین زمان مناسب معاملات استفاده می کنند. با این حال، اگر می خواهید فقط از تحلیل بنیادی استفاده کنید، منابع مختلفی برای تأیید نظر شما وجود دارد، که عبارتند از :
بانک مرکزی
بانک مرکزی احتمالاً ارزش ذاتی سهام چگونه محاسبه می شود؟ یکی از ناپایدارترین منابع برای معاملات اساسی است و می توانند نرخ بهره را افزایش و کاهش دهند یا آن را ثابت نگه دارند.
اخبار اقتصادی
بسیاری از سرمایه گذاران تمایل دارند با گروه متخصصان پیش بروند و معمولاً بازار ها در جهت پیش بینی گروه حرکت خواهند کرد. اگر گروه تحلیل گران نتواند نتیجه نهایی را پیش بینی کند، بازار معمولاً در جهت نتیجه واقعی حرکت می کند.
برای مطالعه مقالات ارز دیجیتال، اینجا را کلیک فرمایید.
تنش های سیاسی
چه بخواهیم و چه نخواهیم، برخی از کشور های جهان با یکدیگر در جامعه جهانی کنار نمی آیند و گاهی درگیری ها یا جنگ ها اتفاق می افتد. این تنش ها یا درگیری ها می تواند با تغییر در عرضه یا حتی تقاضا برای برخی محصولات خاص منجر گردد و تأثیر نامطلوبی بر کالا های قابل تجارت بگذارد.
به عنوان مثال، افزایش درگیری ها در خاورمیانه می تواند بر قیمت نفت اثر بگذارد و باعث افزایش قیمت شود. برعکس، یک آرامش نسبی در خاورمیانه می تواند قیمت نفت را کاهش دهد.
آب و هوا
انواع رویداد های مرتبط با آب و هوا وجود دارد که می تواند باعث نوسان قیمت ها شود. ساده ترین مثال وجود زمستان و برف سنگین است که می تواند هزینه های گاز طبیعی را افزایش دهد.
با این حال، شرایط آب و هوایی دیگری مانند طوفان، خشکسالی، سیل و حتی گردباد نیز وجود دارد که می تواند ارزش کالا های قابل تجارت را تغییر دهد. برخی از این وقایع بسیار غیرقابل پیش بینی هستند.
برای آموزش مباحث بورس و مالیات با ما در مالیات مدیا تماس حاصل نمایید.
نسبت P/NAV در بورس چیست؟
بارها و بارها گفتیم که یکی از اصلی ترین شرط ها برای موفق شدن در بازار سرمایه، آموختن و شناخت دقیق مفاهیم و اصطلاحات آن است. اگر جزء فعالان بازار سرمایه هستید، با شناخت و تسلط بر اصطلاحات و مفاهیم موجود در بورس و با بکارگیری آن ها در جهت درست، تبدیل به یکی از برندگان این بازار خواهید شد. در حالت کلی در بازار سرمایه سه نوع تحلیل داریم:
۱. تحلیل بنیادی
۲. تحلیل تکنیکال
۳. تحلیل از روش تابلوخوانی
در مقاله های قبل به واژه NAV و نسبت های P/B و P/S و P/E پرداختیم که در تحلیل بنیادی کاربردهای زیادی دارد. محاسبه ی NAV شرکت ها اساس و روش اصلی تحلیل بنیادی است؛ اما یکی از اصطلاحات و مفاهیم رایج در بازار سرمایه نسبت P/NAV است که در تحلیل بنیادی کاربرد دارد. در این مقاله سعی داریم به نسبت P/NAV و کاربردهای آن بپردازیم. پس با ما همراه باشید.
مفهوم نسبت P/NAV چیست؟
نسبت P/NAV از دو واژه Price به معنای قیمت یا ارزش بازار و NAV یا Net Asset Value به معنای خالص ارزش دارایی یا ارزش واقعی تشکیل شده است؛ در واقع نسبت P/NAV نشان دهنده نسبت قیمت هر سهم به خالص ارزش دارایی یا ارزش واقعی هر سهم میباشد.
مختصر و مفید با NAV
یکی از مهمترین مباحث در تحلیل بنیادی شرکت ها و نمادهای بورسی، بحث ارزش گذاری و ارزش ذاتی آن ها است. هدف اصلی تحلیل گران از تحلیل بنیادی کشف ارزش ذاتی و واقعی سهم است که بتوان این عدد کشف شده را با قیمت فعلی سهم مقایسه نمود و مورد بررسی قرار داد و در نتیجه، با توجه به این مقایسه، سرمایه گذار می تواند برای خرید یا فروش سهم تصمیمات لازم را اتخاذ کند. پس مفهوم NAV شرکت ها را میتوان این طور تعریف کرد که به خالص ارزش دارایی شرکت ها یا ارزش واقعی آن ها، NAV گفته میشود.
نکته ای مهم در رابطه با NAV
باید به این نکته ی مهم توجه داشت که در ارزش گذاری شرکت ها، برای شرکت هایی مانند فولاد مبارکه اصفهان و یا ایران خودرو و شرکت های پتروشیمی که فعالیت های تولیدی و یا خدماتی دارند، از اصطلاح ارزش ذاتی سهام استفاده میشود اما برای ارزش گذاری شرکت ها و یا صندوق هایی که اساس فعالیت آنها مبتنی و منطبق بر سرمایه گذاری است، اصطلاح NAV و یا خالص ارزش دارایی مطرح می باشد.
نسبت P/NAV
همانطور که گفته شد، نسبت P/NAV نسبتی کاربردی در تحلیل بنیادی است. این نسبت که اغلب به صورت درصد ارائه میشود، درصد تفاوت ارزش ذاتی یا خالص ارزش دارایی با قیمت بازار یا قیمت پایانی هر سهم را نشان میدهد. لازم به ذکر است که میتوانید قیمت پایانی یا قیمت بازار مربوط به هر سهم را از تابلوی معامله سهم مورد نظر از سایت Tsetmc.com دریافت کنید. همچنین داده ها و اطلاعات لازم برای محاسبه NAV شرکتها را از سایت شرکت مربوطه و یا از سامانه کدال به نشانی Codal.ir دریافت نمائید.
نسبت P/NAV
سه حالت بین ارزش ذاتی و قیمت بازار هر سهم وجود دارد:
۱. اگر P/NAV هر شرکت معادل %۱۰۰ باشد، یعنی ارزش ذاتی با قیمت بازار آن سهم برابر است.
۲. اگر P/NAV هر شرکت کمتر از %۱۰۰ باشد، یعنی ارزش ذاتی بیشتر از قیمت بازار یا قیمت پایانی آن سهم است.
۳. اگر P/NAV هر شرکت بیشتر از %۱۰۰ باشد، یعنی ارزش ذاتی کمتر از قیمت بازار یا قیمت پایانی آن سهم است.
در حالت کلی از دید بنیادی، هر چه درصد P/NAV شرکتی بیشتر باشد، سهام آن شرکت پر ریسک تر بوده و به طبع سرمایه گذاری در چنین شرکتی ریسک بالائی دارد. همچنین از دید بنیادی، هر چه درصد P/NAV شرکتی کمتر باشد، سهام آن شرکت کم ریسک تر بوده و به طبع سرمایه گذاری در چنین شرکتی ریسک کمتر و نتیجه مطلوب تری دارد.
برای مثال سهام شرکت بانک آینده با نماد وآیند را بررسی میکنیم. طبق اطلاعات به روز شده از این شرکت، با محاسبه NAV آن به عدد ۸۰۰۰ تومان رسیدیم؛ به عبارتی دیگر، ارزش ذاتی و واقعی هر سهم از این شرکت در حال حاضر ۸۰۰۰ تومان است. در حالی که هم اکنون در تابلوی معاملات با قیمتی نزدیک به ۳۰۰۰ تومان در حال معامله می باشد. پس نسبت P/NAV این شرکت برابر با ۳/۸ یا %۳۷.۵ است که نسبتی خوب و معقول جهت سرمایه گذاری است.
در رابطه با سیو سود چیزی نمیدونی؟ » سیو سود در بورس چیست؟
نتیجه گیری
خب دوستان، باز هم سعی کردیم تا مطلب جدید از سری مفاهیم و اصطلاحات رایج در بازار سرمایه و تحلیل بنیادی بیاموزیم. امیدواریم که این مطلب هم مورد توجه شما عزیزان قرار گرفته باشد. همچنین خوشحال میشویم که دیدگاه تان را درمورد مقاله های آموزشی و سایر محتوای سایت با ما به اشتراک بگذارید. آموختن و یادگیری اصطلاحات، مفاهیم و تکنیک های بازار سرمایه پیشنهاد ما به شماست. همواره موفق و پر سود باشید.
سوالات متداول در رابطه با نسبت P/NAV
این نسبت که اغلب به صورت درصد ارائه میشود، درصد تفاوت ارزش ذاتی یا خالص ارزش دارایی با قیمت بازار یا قیمت پایانی هر سهم را نشان میدهد.
برای ارزشگذاری شرکتها و صندوق هایی که اساس فعالیت اونها سرمایه گذاریه، از اصطلاح NAV و یا خالص ارزش دارایی استفاده میشود.
برای اینکه سرمایهگذاری کم ریسک با بازده نسبتا خوب داشته باشید، شرکتهایی با نسبت P/NAV زیر %۱۰۰ مناسب است.
دیدگاه شما