تاثیرات ذهن و فکر بر روی ثروتمند شدن چگونه است |چرا میگویند ثروتمند شدن از فکر شروع میشود
توماس کارلی ، محققی که به مدت ۵ سال ۲۳۳ فرد ثروتمند و ۱۲۸ فرد فقیر زیر نظر گرفت ، تمام فعالیت های روزانه شان ، عاداتشان و افکارشان را در مورد خودشان و جهان اطرافشان را ثبت کرد و نتیجه ی تحقیقش را در کتابش
با عنوان “عادات موفق روزانه افراد ثروتمند” چنین اعلام کرد:
تنها فرق این دو گروه در عاداتشان است که آن ها را عادات ثروتمندان مینامیم و تعجب آور است که اکثر آن ها به سادگی یک طرز فکر است
در تحقیقاتم به این نتیجه رسیده ام که افراد ثروت مند به شدت مثبت اندیش هستند
آنها شکر گزاری و بدنبال خوشبختی بودن را تبدیل به عادت کرده اند.
(در این قسمت پرسشنامه ای که برای این افراد طرح کرد رو به همراه نتایج برای شما مینویسم)
1. “عادات روزانه تاثیر زیادی بر روی موفقیت مالی در زندگی دارند.”
ثروتمندانی که موافقت کردند : ۵۲%
فقرایی که موافقت کردند : ۳%
2.“موفقیت شما در آینده تضمینی نیست”
ثروتمندانی که موافقت کردند : ۲%
فقرایی که موافقت کردند : ۸۷%
3. “روابط نقش اساسی در موفقیت مالی دارد”
ثروتمندانی که موافقت کردند : ۸۸%
فقرایی که موافقت کردند : ۱۷%
4. ” من عاشق ملاقات با افراد چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ جدیدم”
ثروتمندانی که موافقت کردند : ۶۸%
فقرایی که موافقت کردند : ۱۱%
5.“پس انداز پول یکی از فاکتور های موفقیت مالی است”
ثروتمندانی که موافقت کردند : ۸۸%
فقرایی که موافقت کردند : ۵۲%
6. ” من به سرنوشت معتقدم”
ثروتمندانی که موافقت کردند : ۱۰%
فقرایی که موافقت کردند : ۹۰%
7. “خلاقیت نقش اساسی در موفقیت مالی دارد:
ثروتمندانی که موافقت کردند : ۷۵%
فقرایی که موافقت کردند : ۱۱%
8. “من کاری را که برای کسب درآمد خودم انجام میدهم را دوست دارم”
سه باور محدود کننده که مانع از ثروتمند شدن میشوند!
از نظر خودت بیشتر از هر کسی تلاش کردهای اما باز هم خبری از پول و پولدار شدن نیست؟ باور داری از صبح تا شب دنبال پول میدوی اما انگار پول سریعتر از تو میدود؟ حتما بچهمحل یا همکلاسی قدیمیات را میشناسی که پولدار شده و تو همچنان اندر خم یک کوچهای . احتمالا هم افرادی را در نزدیکی خود دیدهای که از تو کم سن و سالتر هستند و وضع مالیشان خیلی خیلی خیلی از تو بهتر است .
اگر بپرسم چند کتاب درباره ثروتمند شدن خواندهای احتمالا میتوانی دهها کتاب را نام ببری ولی خبری از پول در زندگیات نیست! (اگر هیچ کتابی نخواندهای که احتمالا اوضاع بدتر هم هست!)
اگر درباره مثبت فکر کردن بپرسم احتمالا چیزهایی را میدانی که مدام افراد موفق دربارهاش صحبت میکنند، ولی همچنان با آن افراد موفق فاصله داری!
اگر درباره انگیزه و میزان تلاشت بپرسم احتمالا با سند و مدرک اثبات میکنی که چندین برابر افرادی که میشناسی کار کردهای! (اگر تلاشی نداشتی که باز هم اوضاع بدتر است!)
اما واقعا ایراد کار کجاست؟
حقیقت این است که یک سری از باورهای اشتباه مثل زالو وارد مغز میشوند و تنها وظیفهای که دارند این است که نگذارند تو رنگ خوشبختی و پول را ببینی. تا زمانی هم که این باورهای محدودکننده را نشناسی نمیتوانی آنها را از بین ببری.
اگر آمادهای با مخربترین و تلخترین باورهایت آشنا شوی کافی است که با ذهن باز ادامه این مقاله را بخوانی. چون قرار است بزرگترین دشمنهای زندگیات را خودت نابود کنی.
باور محدود کننده اول: ثروتمندان افراد خودخواه و بی احساسی هستند.
چه کسی دوست دارد یک آدم خودخواه و بیاحساس باشد؟ من که به شخصه دوست ندارم آدم بیاحساسی باشم!
یک لحظه تامل کن! اگر من چیزی را دوست نداشته باشم چقدر احتمال دارد که در آن مسیر حرکت کنم؟ احتمالا صفر درصد!
من اگر بر این باور باشم که ثروتمندان افراد خودخواه و بیاحساسی هستند، به هیچ عنوان سعی نمی کنم یکی از آنها باشم!!
اما این باور غلط و اشتباه از کجا آمده است؟
احتمالا یکی از دلایلش همین فیلمهایی است که برای گذراندن وقت نگاه میکنیم. فیلم هندیهایی که آدم بد داستان، هم پولدار است و هم بیاحساس! به همه شک دارد و همیشه یک کلت کمری هم در کشوی کنار تختش است! یک زن مو بلوند غرغرو هم دارد و … آدم خوب هم پر از احساسات زیباست و عاشق دختری است که آدم پولدار سعی دارد او را از چنگش در بیاورد! شاید بگویی حواسم هست و این فیلمها روی من تاثیری ندارد! اما اگر کمی درباره مغز و کارکرد ذهن تحقیق کنی، متوجه خواهی شد که این فیلمها بیشترین تاثیر را در شکل دادن باورهایت دارند. موزیکهای بی محتوا هم به همین شکل!
اینها ورودیهای ذهن ما هستند!!
احتمالا میگویی “اینا همش فیلمه و میدونم که واقعی نیستند” و احتمالا میدانی فیلم را هنرپیشهها بازی میکنند و دیالوگ هنرپیشهها را فیلمنامهنویسها مینویسند! اما قطعا برایت اتفاق افتاده است که هنگام تماشای یک فیلم ترسناک بترسی و یا هنگام تماشای یک فیلم درام، احساساتی شوی. درست است؟ پس بهتر است قبول کنیم که فیلمها میتوانند بسیار تاثیرگذار باشند!
احتمالا افراد موفقی را دیدهای که میگویند ما تلویزیون نداریم، یا داریم ولی اصلا تماشا نمیکنیم، و یا مشخصا میدانیم که چه چیزی ببینیم. چون آنها هم به این راز پی بردهاند و بدون این که دلیلش را به ما بگویند همیشه توصیه میکنند که تلویزیون و شبکههای اجتماعی بی محتوا را از برنامههایتان حذف کنید.
ناخودآگاهِ تو، قطعا چیزی را که ببیند باور میکند و زمانی این ماجرا تشدید میشود که آن موضوع با داستانی زیبا همراه باشد. شاید بگویی من به این مسائل آگاهم!! اما دقت کن که این ناخودآگاه توست که در شرایط مختلف افسار امور را بدست میگیرد!
باور محدود کننده دوم: زندگی و خوشبختی بعد از مرگ حاصل میشود.
کسی که باور دارد خوشبختی بعد از مرگش حاصل می شود، آیا امروز برای لذت بردن از این دنیا کاری انجام خواهد داد؟ قطعا خیر!
من در طول این سالیان افراد زیادی را دیدهام که برای پیشرفتشان هیچ کاری جز دعا کردن انجام ندادهاند!
یک روز که در کارگزاری بودم یکی از مشتریانم تماس گرفت و بعد از دریافت کمی مشاوره و صحبت درباره سهمهایش، گفتم که نظرم روی فلان سهم شما مثبت نیست و بهتر بود قبل از خرید کمی تحقیقات خود را دقیقتر انجام میدادید. پاسخی که به من داد برایم جالب بود!
او گفت که امشب دعا میکنم که سهام این شرکت (که عملا زیانده بود) بالا برود… من در جواب به او گفتم “به جای این که انتظار داشته باشی خدا سهامتو ببره بالا، چند تا کتاب بخون و اطلاعاتت رو زیاد کن که این اتفاقات اشتباه رخ نده. چون احتمالا یک سری افراد هم دارن دعا میکنن که قیمت سهم بیاد پایین تا در قیمتهای ارزندهتری خرید کنند!“
واقعیت این است که ما بعضی وقتها میخواهیم قوانین وضع شده کائنات و آفرینشی که خدا بر اساس حساب و کتاب خلق کرده را تغییر دهیم، که به خواستههای خودمان برسیم! دریغ از این که رسیدن به آن خواسته از مسیر صحیحش خیلی راحتتر است. مثلا در اصطلاح عامیانه بسیار شنیدهایم که میگویند “خدا بد نده!” گویی خدا ما را خلق کرده که اتفاقات بد را برای رقم بزند! یا بعضی وقتها هم تنبل بودن خودمان را ربط میدهیم به خواست خدا! دریغ از این که خدا بد هیچ بندهای را نمیخواهد!
یک دقیقه منطقی فکر کن!
به نظرت خدا تو را در این دنیا قرار داده که با فقر اذیتت کند و بعد تو را به بهشت ببرد؟ به نظرت یک فقیر بیشتر میتواند به مردم کمک کند یا یک ثروتمند؟ قطعا یک ثروتمند، چون یکی باید دست همان آدم فقیر را هم بگیرد!
میدانم یک صدایی از پشت سرت و یا درونت میگوید فقرا آدمهای بهتری هستند، چون ثروتمندان نمیتوانند انسانهای خوبی باشند! خدا فقیرها را بیشتر دوست دارد. درست است؟ اگر جوابت مثبت است پس بهتر است جواب این سوال را هم بدهی:
با این طرز فکر که “خدا فقرا را بیشتر از ثروتمندان دوست دارد.” آیا واقعا میتوانی یا بهتر بگویم، میخواهی ثروتمند شوی؟ قطعا نه!
این باور به قدری خطرناک است که اگر تمام منابع و اطلاعات دنیا را برای ثروتمند شدن در اختیارت قرار دهند، باز هم نمیتوانی ثروتمند شوی! چون با این باور فکر میکنی که خدا ثروتمندان را دوست ندارد و تو هم نمیخواهی از درگاه خدا رانده شوی.
احتمالا در این عکس صاحب BMW را آدم بدی میدانی و فردی که پیک موتوری است را انسان شریفی میپنداری. درست است؟
فقر یا ثروت
اگر پاسخ مثبت است بدان این باور اشتباه و محدودکننده، عمیقا در ذهنت ریشه دوانده است. (تو هیچکدام از این دو نفر را نمیشناسی! و این قضاوت صحیحی نیست و احتمالا به زودی در اینباره از رازی بزرگ سخن خواهم گفت …)
باور محدود کننده سوم: وقتی بابام با این همه سال کار کردن نتوانسته پولدار بشه چطور من بتوانم.
این باوری است که از نسلهای گذشته به ما منتقل شده است. امروزه دلایل علمی زیادی هم وجود دارد که تفکرات گذشتگان بر روی ژنتیک و تفکرات امروزی ما تاثیرگذارند. خیلیها این باور را دارند که قرار نیست ما بهتر از پدرانمان باشیم! و ناخودآگاه احساس میکنند این باور درست است و بعضا حتی احساس شرمندگی دارند که زودتر از پدرشان به ثروت دست یابند!
حقیقت داستان این است که همه ما در ناخودآگاه خودمان و در دلمان آنقدر پدر و مادرمان را دوست داریم که احساس میکنیم اگر از آنها بهتر شویم مرتکب گناه بزرگی شدهایم. و در ناخودآگاه خود تصور میکنیم اگر پولدارتر شویم بدین معناست که زحمات پدر و مادرمان را بی ارزش جلوه دادهایم! چند سال پیش تیتری را در یکی از سایتها دیدم که برایم خیلی عجیب بود:
“قبل از پدرتان به مکه بروید!”
این یک تیتر تبلیغاتی بود که میخواست بر خلاف تفکر غالب جامعه حرفی را بزند تا مخاطب جذب کند! اما من را به فکر فرو برد! واقعا این تفکر تا چه حد بر ذهن ما غالب گشته است! تفکر این که دستیابی به هر نوع موفقیت زودتر از والدینمان بسیار خاص و ویژه است!
این یکی از آن اتفاقاتی بود که مرا به فکر فرو برد تا رفته رفته تغییر کنم. چون قبل از آن باور داشتم میزان درآمدم باید حتما کمتر از خانواده ام باشد تا آدم خوبی باشم! اما اگر امروز بخواهم به کسی که این باور را دارد جملهای بگویم قطعا خواهم گفت:
“این وظیفه توست که آنقدر ثروتمند شوی تا تمام آرزوهای برآورده نشده پدر و مادرت را برآورده کنی!”
چکیده مطلب :
نتیجه این که: “اگر اطلاعات زیادی داری و نمیتوانی به آنها عمل کنی و به پول و ثروت برسی، به این خاطر است که اطلاعاتت با باورهایت در یک راستا نیستند.“
یکی از راههایی که میتوانی از باورهای مخربت رهایی پیدا کنی این است که در یک جای عمومی آن را مطرح کنی و به خودت را به چالش بکشی.
این جای عمومی میتواند سایت ما باشد.
پس کافی است بزرگترین باوری که به ثروتمند شدنت آسیب میزند را در بخش نظرات همین پست بنویسی تا با هم همفکری کنیم …
(اگر هم خجالت می کشی با اسم واقعیات بنویسی، خیلی راحت میتوانی از یک اسم ناشناس استفاده کنی!)
رابطه موفقیت و ثروت چیست؟ | پول و موفقیت کدام یک مهمتر است؟
موفقیت و سرمایه دو کلمه مهم و راهبردی برای ما هستند. می توان گفت که موفقیت و رسیدن به آن هدف زندگی است و بسیاری موفقیت خود را در رسیدن به ثروت می دانند. در حالی که شاید رابطه پول و موفقیت به این راحتی نباشد، که بگویم موفقیت مساوی با ثروت است. بنابراین به دلیل این که، موفقیت و ثروت از جمله چیزهایی هستند، که بسیاری از مردم به دنبال آن می باشد. در این مطلب به بررسی رابطه موفقیت و ثروت می پردازیم.
ثروت و در کنارش موفقیت دو کالای گران بهایی هستند، که همه ما به دنبال آن می باشیم. ولی با این حال، برای بسیاری از ما این سوال مطرح است که بین موفقیت و ثروت چه رابطه ای وجود دارد؟ آیا افراد موفق افراد ثروت مندی هستند و یا ثروتمندان افراد موفقی می باشند؟ برای یافتن پاسخ این سوالات، همراه ما باشید.
– موفقیت چیست
برای این که رابطه پول و موفقیت را درک کنیم. ابتدا باید به بررسی موفقیت و چیستی آن بپردازیم. موفقیت برای هر می تواند معنای خاصی داشته باشد. رسیدن به هدف، رضایت از کار، رسیدن به پول و ثروت، به دست آوردن مقام، کسب مراتب بالاتر شغلی و یا تحصیلی و غیره می تواند نمونه ای از موفقیت باشد. بنابراین می توان گفت که موفقیت برای هر فرد شامل موارد مختلف و گوناگون می تواند باشد.
با این حال، نکته ای که وجود دارد، این است که موفقیت حاصل تلاش و کوشش افراد است. بدون تلاش و کوشش نمی توان به موفقیت دست یافت. ولی نتیجه موفقیت می تواند متفاوت باشد. گاهی موفقیت سبب کسب ثروت می شود و بسیاری از افراد ثروت مند شدن و کسب ثروت را موفقیت می دانند. در حالی که گاهی موفقیت به ثروت مند شدن ارتباطی پیدا نمی کند. چرا که در برخی مواقع موفقیت به دست آوردن چیزهایی می باشد، که ارتباطی با ثروت و ثروتمندی ندارد.
تعریف دقیق موفقیت
یکی از کلمات و اصطلاحاتی که تعریف خاصی ندارد و می توان برای آن تعاریف بسیار زیادی را ذکر کرد، موفقیت است. همان طور که گفتیم برخی از انسان ها موفقیت را با پول می سنجند. افرادی که موفقیت را با پول و ثروت می سنجند، بسیار زیاد می باشند، ولی با این حال، همه افراد موفقیت را در پول و ثروت نمی دانند. چرا که برخی دیگر موفقیت را در احساس آرامش و شهرت می سنجند.
برخی داشتن زندگی آرام و بی دغدغه را نوعی موفقیت می دانند و برخی دیگر طی کردن مدارج عالی علمی را مصداق عینی موفقیت می دانند. ولی با این حال، منظور ما از موفقیت به طور کلی این است که افراد در راه رسیدن به اهداف خود چقدر کامیاب بوده اند و چقدر از زندگی لذت می برند. ولی با این حال، باید گفت که یکی از مصداق ها و نمونه های موفقیت ثروت و کسب ثروت می باشد.
– ثروت چیست
بسیاری از ما این طور فکر می کنیم که معنای ثروت و ثرومندی را می دانیم و اصلا موفقیت را رسیدن به ثروت می دانیم. در حالی که ثروت تنها مربوط به پول نیست و می تواند شامل خیلی از داشته ها و دارایی های زندگی انسان شود. ولی با این حال، اکثریت ما ثروت را در همان معنای معمول و همه پسند که مترداف با پول می باشد، می چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ دانیم. داشتن خانه، ویلا، ماشین های مدل بالا و حساب بانکی زیاد و غیره نمونه ها و مصداق هایی از ثروت است. به همین دلیل است که بسیاری از ما افراد ثروت مند را موفق نیز می دانیم. چرا که هدف از موفقیت برای اکثریت ما رسیدن به ثروت و کسب ثروت است.
ولی واقعیت این است که ثروت تنها دارای یک معنی نیست. ثروت ابعاد و انواع مختلفی دارد. یکی از ابعاد ثروت پول می باشد. با این حال، بسیاری از ما افرادی که با هواپیمای خصوصی به ویلای خود می روند، دارای ماشین های شاسی بلند می باشند و غیره را ثروت مند می دانیم. در حالی که این افراد ممکن است ثروتمند نباشند و تنها افرادی پول دار هستند.
تعریف دقیق ثروت
به عبارت دیگر چه بسا افرادی بی پولی که ثروت مند هستند و چه بسا افراد پولداری که فقیر می باشند. چرا که ثروت یعنی سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی و سرمایه مالی.
افرادی که مجموع این سرمایه ها را به صورت یکجا و در حد متعادل و متوازن داشته باشند، شاید افراد ثروت مندی باشند. در حالی که تنها داشتن یکی از این سرمایه ها نمی تواند نشان دهنده ثروت و ثروت مندی باشد. بنابراین وقتی در مورد رابطه پول و موفقیت صحبت می کنیم، منظور ما تنها ثروت به معنای مادی آن نمی باشد.
بلکه وقتی ما انسان موفق هستیم که ثروت ما در همه ابعاد باشد. یعنی خودمان دارای تن و جسم و روان سالم و تندرستی باشیم (سرمایه انسانی). در محله و شهر خود از احترام برخوردار باشیم و بین مردم محترم باشیم، (سرمایه اجتماعی). ارزش ها و دارایی های فرهنگی و معنوی قدرتمندی داشته باشیم (سرمایه فرهنگی) و در نهایت پول و دارایی قابل قبولی داشته باشم (سرمایه مالی). افرادی که مجموع این ها را در حد متعادل و متوازن داشته باشند، می توان گفت که افراد موفقی می باشد.
رابطه پول و موفقیت
همه ما بی شک به دنبال پول و موفقیت هستیم. ولی آیا با رسیدن به موفقیت به ثروت هم دست پیدا می کنیم و یا این که افراد ثروتمند افراد موفقی هستند. برای این که بدانیم موفقیت و ثروت با همدیگر چه ارتباطی دارند، بهتر است به بررسی رابطه سرمایه و موفقیت بپردازیم.
موفقیت یعنی این که ما در هر کار و شغلی که هستیم بهترین باشیم. موفقیت یعنی این که به نتیجه مطلوب دست پیدا کنیم و به خواسته خود برسیم. رسیدن به خواسته خود، موفقیت محسوب می شود. هر کس ممکن است خواسته ای متفاوت داشته باشد که در صورت رسیدن به آن احساس موفقیت کند. ولی با این حال، موفقیت همیشه به معنای رسیدن به ثروت نیست. با این که ثروتمندی و رسیدن به ثروت هم موفقیت محسوب می شود. بسیاری از ما که به دنبال موفقیت هستیم، ممکن است از موفقیت خود به ثروت نرسیم. موفقیت ما تنها بعد معنوی داشته باشد. با این وجود ثروت مندی و رسیدن به ثروت هم موفقیت است و بسیاری از ما وقتی به دنبال موفقیت هستیم، در نهایت می خواهیم به ثروت برسیم.
اهمیت موفقیت و چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ ثروت
بسیاری از افراد موفقیت را در ارتباط با ثروت می دانند. برای این افراد همین که در پایان روز کار خود را با رضایت و لبخند ترک کنند، احساس می کنند افراد موفقی هستند. ارتباط موفقیت با ثروت ارتباط عام و خاص می باشد. یعنی این که ثروت جزئی از موفقیت می باشد. در حالی که موفقیت محدود به ثروت نمی شود. یعنی این که اگر بخواهیم رابطه بین پول و موفقیت را در یک شکل ترسیم کنیم به صورت زیر می شود.
همانطور که در شکل مشاهده می کنید، ثروت تنها بخشی از موفقیت می باشدو موفقیت بسیار فراتر از صرف داشتن ثروت است. بنابراین باید گفت که رابطه پول و موفقیت رابطه عام و خاص می باشد.
پول و موفقیت کدام یک مهمتر است؟
در بسیاری از مواقع موفقیت منتج به ثروت و کسب درآمد و پول می شود. ولی در برخی مواقع هم موفقیت ممکن است ارتباطی با ثروت به معنای پول نداشته باشد و موفقیت شامل موارد دیگر مانند فارغ التحصیل شدن، رسیدن به هدف و غیره تعریف شود.
در بحث بررسی رابطه پول و موفقیت نکته دیگری که لازم است بررسی شود، این است که آیا ثروت به معنای موفقیت است. یعنی این که افراد ثروت مند یعنی افراد موفق می باشند. در ارتباط با این موضوع باید گفت که به باور و عقیده بسیاری از مردم شاید این طور باشد. در حالی که خود افراد ثروت مند ممکن است که خود را افراد موفقی نداند. چرا که بعد از موفقیت و رسیدن به ثروت نگه داشتن موفقیت بسیار مهم است.
بسیاری از افراد با این که ثروت دارند و پول زیادی در حساب های بانکی خود دارند. ولی خود را در مقایسه با رقبا و دوستان خود که پول بیشتری از آنها دارد، موفق نمی دانند. بنابراین باین به این نکته توجه کرد، که ممکن است فرد ثروت مندی از دیدگاه ما موفق بنظر برسد، ولی از دیدگاه خود و اطرافیان خود فرد موفقی نباشد. لذا باید گفت که لزوما ثروت موفقیت را به همراه ندارد و ممکن است ارتباطی بین آنها وجود نداشته باشد. با این وجود ثروت می تواند زمینه موفقیت باشد و شرایطی را برای رسیدن به موفقیت به وجود آورد.
تفاوت بین پولدار بودن و ثروتمند بودن
تفاوت میان پولدار بودن و ثروتمند بودن چیست؟ درک این تفاوت یکی از مهمترین دیدگاههایی است که به من نشان داد چگونه میتوانم پول خودم را مدیریت کنم.
وقتی بچه بودم، دوست داشتم پولدار شویم. دوست داشتم خانة بزرگی داشته باشم و یک اتومبیل آخرین مدل لوکس داشته باشم. دوست داشتم لباسهای گرانقیمت بخرم. دوست داشتم در رویدادهای ورزشی روی بهترین جایگاه بنشینم و آنجا که دوست دارم به مسافرت بروم و وقت خودم را طبق میل خودم بگذرانم. اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم که هماکنون هم برخی از این موارد برای من هنوز بسیار جذاب هستند!
اما از وقتی در مورد مدیریت مالی شخصی مسائل را یاد گرفتم، فهمیدم که اولویت من باید ایجاد ثروت باشد و نه پولدار شدن. مطمئناً مشکلی در دستیابی به هر دو مسئله به صورت همزمان، یعنی پولدار چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ شدن و در عین حال ثروتمند بودن، وجود ندارد، اما باید بدانیم تفاوت میان این دو چیست و بدانیم که کدام یک نسبت به دیگری در اولویت است.
در اینجا در مورد تعاریف پولدار بودن و ثروتمند بودن صحبت میکنیم و میبینیم که چرا یکی از آنها نسبت به دیگری آسانتر محقق میشود و چگونه میتوان در مسیر ثروت سازی و ثروتمند شدن قرار گرفت.
هنگامی که فردی پولدار را تصور میکنید، در ذهن شما چه کسی نقش میبندد؟ معمولاً فردی را در نظر میگیریم که درآمد بالایی دارد یا هر جور که دوست دارد پول خودش را خرج میکند. افرادی که پولدار تلقی میشوند، معمولاً کسانی هستند که کالاهای لوکس و گرانقیمت میخرند. آنها هم چیزی که میخواهند و هم چیزی که نیاز دارند را می خرند. آنها تسهیلات مالی پرهزینه میگیرند بدون اینکه نگران عواقب آن باشند. البته این که فردی این رفتارهای ” پول داری ” را نشان بدهد بدان معنا نیست که مدیریت مالی شخصی قوی دارد. گاهی اوقات ممکن است این فرض چک پشت چک بکشد یا غرق بدهی باشد.
بسیاری از افرادی که میگویند میخواهند پول دار شوند، به دنبال امنیت مالی نیستند. آنها به دنبال پرستیژ و جایگاه اجتماعی و پیوستن به باشگاه میلیاردها هستند.
روانشناسی پول ؛ از تعریف تا کاربرد آن در زندگی روزمره
آیا میخواهیم با پول بیشتر وسایل رفاهی بیشتری را در زندگی خود فراهم کنیم؟ میخواهیم بیشتر لذت ببریم یا ….؟! در این مطلب میخواهیم با بررسی روانشناسی پول به علت عطش خود برای داشتن آن پی ببریم.
مطمئناً با شناخت پول و روانشناسی پول میتوانیم مقدار بیشتری از آن را نیز کسب کنیم. پس با ما همراه باشید تا بفهمیم چگونه میتوانیم در کنار تقویت آگاهی خود نسبت به پول، در نهایت پولدارتر شویم.
پول چیست؟
پول همه چیز است؛ موافقید؟!
ممکن است بعضی از افراد موافقت کامل خود را با این جمله اعلام کنند و برخی نیز به شدت در برابر آن جبهه بگیرند. در کشور ما دو دیدگاه کاملاً متفاوت در مورد پول وجود دارد. دیدگاه اول مربوط به کسانی است که پول را چرک کف دست میدانند و هیچ توجهی به آن ندارند. این افراد اگرچه رفع تمام نیازهای زندگیشان در گرو پرداخت پول است، اما همچنان اصرار دارند که پول چیز بیارزشی است.
ریشه این باور بیشتر به اعتقادات مذهبی جامعه ما باز میگردد که در آن پولدار بودن به معنی دور شدن از معنویات و اخلاق شناخته شده است. دیدگاه دوم مربوط به افرادی است که پول را برابر با همه چیز زندگیشان میدانند. این افراد احترام ویژهای برای پول قائلند و آن را برتر از هرچیز دیگری در زندگیشان میدانند. شما جزو طرفداران کدام دیدگاه هستید؟
ممکن است بگویید: «هیچدام! من میانهرو هستم. برای پول احترام قائلم، اما آن را همه چیز زندگیم نمیدانم؛ چرا که چیزهای با ارزش دیگری نیز در زندگیم دارم. مانند رابطه خوب، سلامتی و …..» این دیدگاه نیز علاوه بر دو دیدگاه دیگر در جامعه ما نسبت به پول وجود دارد اما افرادی که چنین دیدگاهی دارند، در اقلیت قرار دارند.
بنظرتان کدامیک از طرز فکرهای فوق در مورد پول بهتر از دیگری است؟ کدام یک میتواند پول بیشتری در زندگی ما جاری کند؟ آیا طرز فکر نسبت به پول در روند بدست آوردن آن توسط ما نقش دارد؟
ممکن است بگویید دیدگاه سوم بهتر است. اما ممکن است افرادی با داشتن چنین دیدگاهی، همچنان از نداشتن پول رنج ببرند. این در حالی است که افراد زیادی در جامعه وجود دارند که پول را علف خرس میدانند، اما جزو ثروتمندترین زنان جهان نیز هستند.
برعکس این مورد هم وجود دارد. بنابراین ماهیت تعریف پول برای هرکسی متفاوت بوده و این تعریف نحوه وارد شدن پول به زندگی فرد، نحوه خرج کردن آن و احساس آن فرد نسبت به پول را تحتالشعاع قرار میدهد.
چرا پول مهم است؟
تصور کنید هیچ گونه پولی در جهان وجود نداشته باشد. هیچگونه معامله پولی هم صورت نگیرد. در این صورت مردم مجبور میشوند دوباره به مبادله کالا به کالا برگردند. پول یک معیار ارزشمند برای خرید، فروش و فعالیتهای اقتصادی کوچک و بزرگی است که در دنیای انسانها صورت میگیرد.
بدون این واحد مشخص، اقتصاد نمیتواند پایه محکمی داشته باشد. به همین خاطر لازم است اهمیت پول در زندگیمان را درک کنیم. چرا وقتی رفع تمام نیازهای ما به این معیار وابسته است، باید آن را بیارزش بدانیم؟! اگرچه فرهنگ حاکم بر جامعه ما، این مدل از تفکر را در مورد پول میپسندد، اما آموزههای اصولی دینی ما اشارهای به بد بدون پول نداشتهاند.
حالا که به اهمیت پول پی بردیم، بهتر است از این به بعد سعی کنیم همیشه به هر نوع پولی، حتی پولهای کوچک هم احترام بگذاریم. هرچیزی که زندگی ما را راحتتر کند، باید به آن احترام بگذاریم.
داشتن پول چه مزیتهایی دارد؟
اگر بخواهیم مزیتهای پول در آوردن آسان و بی دغدغه را در چند مورد خاص و اساسی خلاصه کنیم، میتوانیم بگوییم که بهوسیله پول میتوانیم مزیتهای زیر را کسب کنیم:
قدرت
وقتی پول داشته باشید، دیگران بیشتر روی شما حساب میکنند؛ چون میدانند اگر نیاز داشته باشند، میتوانند روی قرض گرفتن یا وام گرفتن از شما حساب کنند. البته قدرت تنها به این موارد بستگی ندارد و گزینههای بسیاری بیشتری را شامل میشود.
اعتبار
وقتی پول دارید، نزد دیگران اعتبار دارید. آنها میدانند که هر خدمتی به شما بکنند، دستمزد خود را از شما دریافت خواهند کرد. به همین خاطر هرکاری که بخواهیم، دیگران با کمای میل حاضرند آن را برای ما انجام دهند.
آزادی انتخاب
بسیاری از مواقع به دلیل کمبود بودجه، اجناس ارزانتر را برای خرید انتخاب میکنیم که اصلاً هم مورد علاقه ما نیستند. وقتی پول به اندازه کافی داشته باشیم، میتوانیم هر چیزی که میپسندیم را خریداری نماییم و بهصورت کامل از آزادی انتخاب برخوردار باشیم.
شاد کردن دیگران
وقتی در رفع نیازهای اساسی خود مانده باشیم، نمیتوانیم به خوشحال کردن دیگران فکر کنیم. اما اگر پول زیادی داشته باشیم، میتوانیم برای عزیزان خود هدیه بخریم و آنها را خوشحال کنیم یا به انسانهای نیازمند کمک کنیم.
اعتماد به نفس بالاتر
وقتی به هر جایی مراجعه میکنیم، بدانیم به مقدار کافی پول داریم، اعتماد به نفس ما نیز بالاتر خواهد بود. قرار گرفتن در موقعیتهای بالاتر مالی، خود به خود اعتماد به نفس افراد را تا حد زیادی بالاتر میبرد.
انجام کارهای موردعلاقه
وقتی پول نداریم، مجبوریم برای امرارمعاش به کارهایی مشغول شویم که مورد علاقه ما نیستند. اما اگر پول داشته باشیم، مجبور به انجام هیچ کار اجباری نیستیم. بنابراین میتوانیم صرفاً به فعالیتهای موردعلاقه خود مشغول شویم.
مزایای پولدار بودن بینهایت هستند، اما موارد فوق جزو اولین امتیازاتی هستند که در قبال پولدار شدن بدست خواهیم آورد. البته باید این نکته را در نظر داشته باشید که تحقق موارد فوق به شخصیت انسانها وابسته است.
ممکن است شخصی پولدار هم باشد اما نه به کار موردعلاقه خود مشغول شود، نه هدیه بدهد و نه آزادی انتخاب داشته باشد. موضوع پول و پولدار شدن براساس شخصیت هر فرد فلسفه متفاوتی دارد. اما بهرحال از یک فرد متعادل ثروتمند انتظار میرود که تمام این مزایا را کسب کند.
پس چرا میگویند پول شادی نمیآورد؟
گفتیم که یکی از مزایای پول داشتن، شاد کردن دیگران است. اگر ما از ته دل دیگران را شاد کنیم و شاد کردن عزیزان جزو ارزشهای برتر زندگی ما باشد، شادی درونی خودمان نیز یکی از مزایای دیگر پولدار بودن خواهد شد.
براساس آخرین تحقیقات صورت گرفته، اگر یک فرد ثروتمند، پول خود را از راه درستی به دست آورده باشد و از ارزشهای معنوی بالایی نیز برخوردار باشد، پول باعث شادی بیشتر در زندگی او میشود.
بنابراین اعتبار این جمله قدیمی که: «پول شادی نمیآورد!» زیر سوال میرود. در واقع شاد بودن یا نبودن یک نفر به اعتقادات شخصی وی وابسته است.
اگر باورهای مناسبی در مورد پول داشته باشید، وجود آن میتواند شادی بیشتر را وارد زندگیتان کند. اما اگر باورهای محدود کنندهای داشته باشید، نه تنها پول، بلکه هیچ چیز دیگری نمیتواند شادی درونی شما را تضمین کند.
روانشناسی پول دقیقاً چیست؟
روانشناسی پول بحثی کاملاً علمی و جهانی در مورد پول است که مطالعه آن میتواند باعث شود دیدگاه بسیار عمیقی در مورد آن بدست بیاوریم. در روانشناسی پول همه چیز به طرز فکر انسانها و رابطه ایشان با جنبههای مختلف زندگیشان مربوط میشود.
براساس تحقیقات 75 سالهای که روی دلیل شادی در زندگی افراد صورت گرفته است، نتیجه حاکی از آن است که اصلیترین دلیل شادی یک انسان، در روابط درست وی نهفته است. در واقع این کیفیت روابط ما هستند که خوشبختی و رضایت حقیقی را برای ما رقم میزنند.
رابطه با خدا، رابطه با خانواده، رابطه با دوستان، رابطه با همکاران، رابطه با شغل، رابطه با جامعه و رابطه با پول جزو روابطی هستند که هر انسانی در زندگی خود تجربه میکند.
چرا بعضیها خیلی زود ثروتمند میشوند؟
حتماً تاکنون افرادی را دیدهاید که احساس میکنید یکشبه ره صدساله را پیمودهاند؛ دوستان همپیالهای که در عرض مدتی کوتاه از فرش به عرش رسیدهاند و روزانه بر تعداد صفرهای حساب بانکی خود میافزایند! قطعاً اولین پرسش شما از این افراد و از خودتان این است که «چطور؟!». چطور شخصی که تا چند وقت پیش وضعیت مالی معمولی داشت، حال به این سطح از درآمد و رفاه رسیده است؟
صرفنظر از پاسخی که میشنوید، به احتمال زیاد این تغییر چشمگیر در احوالات اقتصادی فرد ثروتمند را (در بهترین حالت) مدیون شانس خوب او میدانید. البته تا حدودی حق با شماست؛ چراکه در محیط زندگی فعلی ما، کم نیستند افرادی که بدون هیچ تلاش خاصی و تنها بهدلایل واهی به ثروتهای هنگفت میرسند. تعداد این افراد بهقدری زیاد است که کمکم همه به این باور رسیدهایم که هیچ راه درستی برای کسب ثروت وجود ندارد و برای پولدار شدن یا باید شانس داشت، یا رابطه.
اما حقیقت این است که در یک محیط استاندارد و عادلانه، روشهای قانونمندی هم برای ثروتمندشدن وجود دارند! در این مقاله بهکمک یادداشتی از دیوید او (David O) که اخیراً در وبسایت مدیوم منتشر شده، برخی از این روشها را با هم مرور میکنیم. نکته کلی این مقاله این است که ثروتمندشدن همیشه هم به شانس مرتبط نیست و اغلب میتواند دلایل منطقیتری داشته باشد (البته تأکید میکنم که در یک محیط سالم!).
یکی از عواملی که در کسب ثروت تأثیر بسزایی دارد و بیشتر افراد به آن توجه نمیکنند، «محیط» است. محیط کاری و افرادی که با آنها در ارتباط هستید، تا حد زیادی تعیینکننده نوع و اندازه پولی هستند که کسب خواهید کرد. برخی از افراد بسیار سریع ثروتمند میشوند، زیرا در محیطی قرار دارند که میلیونها دلار پول بهراحتی در آن گردش میکند. البته این تنها یک عامل است و فاکتورهای دیگری هم دراینباره دخیل هستند. در ادامه، چهار عاملی را مطالعه میکنید که میتوانند دید اقتصادی شما را تغییر دهند و به شما در کسب ثروت کمک کنند.
همنشین بزرگان باشید
یکی از دوستان باتجربه من میگفت، اگر دیدید جوانی حدوداً بیست یا سیساله در کسبوکار خود بسیار موفق است، ببینید با چه کسانی دوست است. این افراد موفق معمولاً «همنشین بزرگان هستند». البته مسلماً چنین افرادی هم دوستهایی معمولی دارند که با آنها وقت میگذرانند؛ اما در مواقع حساس به حرف کسانی گوش میدهند که چند پله جلوتر از آنها هستند و تجربههای بیشتری دارند.
ممکن است با خود فکر کنید که همنشین بزرگان یعنی چه؟ و منظور ما از بزرگان، دقیقاً چه کسانی هستند؟
هر جا و در هر موقعیتی که باشید، همیشه افرادی هستند که چند پله بالاتر از شما قرار دارند. چیزی که برای شما شبیه به یک رویاست، برای آنها تجربهای معمولی است و نهایت چیزی را که شما به آن فکر میکنید سالها قبل پشتسر گذاشتهاند. همنشینی با چنین افرادی در بدبینانهترین حالت، دستکم چهار نتیجه مثبت دارد:
- شکستن تابوهای ذهنی
آنها باعث میشوند سرمایهای که از نظر شما بزرگ و دستنیافتنی است، در چشمتان کوچک جلوه کند. این خود عامل مهمی است که بههیچوجه نباید آن را دستکم بگیرید.
- آشنایی با منابع و روشهای کارآمد
همنشینی با این افراد، به شما کمک میکند که از منابعی و روشهایی که موجب ثروتمند شدنشان شده است مطلع شوید.
- دیدگاه جامعتر به زندگی
منابع و روشها را هم که کنار بگذاریم، نکته ارزشمند دیگری وجود دارد که در پی همنشینی با افراد ثروتمند از آن مطلع میشوید و آن، دیدگاه آنها نسبت به زندگی است. اهمیت این نکته، حتی از مورد قبلی هم بیشتر است؛ چراکه رسیدن به این دیدگاه سالها به طول انجامیده و عمر زیادی برای آن صرف شده است. اینکه شما بدانید یک فرد ثروتمند چگونه به دنیا نگاه میکند و چه نظری نسبت به زندگی و جهان هستی دارد، کمک بزرگی در راستای تغییر نگرش سنتی و رسیدن به ثروت است.
- توسعه ارتباطات
در نتیجه این همنشینی، شما میتوانید از ارتباطاتی که آنها در تمام این سالها برقرار کردهاند بهره ببرید. مسلماً افراد ثروتمند هم از قانون «همنشینی با بزرگان» استفاده میکنند و دوستان و آشنایانی با جایگاه بالاتر از خود دارند. بهاینترتیب، میبینید که نوع ارتباطات شما رفتهرفته تغییر خواهد کرد و وارد سطح جدیدی خواهد شد. در غیر این صورت، باید همه این اطلاعات را بهتنهایی به دست بیاورید و کل این مسیر را بهتنهایی و با آزمونوخطا طی کنید.
به همین علت است که میگوییم با کمکگرفتن از ثروتمندان دیگر، چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ سریعتر اوج خواهید گرفت.
معاملاتی معدود با سود کلان داشته باشید
بهطور کلی، دو نوع مدل تجاری برای فروش و کسب سود وجود دارد. مدل اول فروش تعداد زیادی کالا یا خدمات با درصد سود کم است و مدل دوم این است که تعداد محدودی کالا را با درصد سود زیاد به فروش برسانید.
این مسئله به نوع کسبوکار شما و شغلی که در آن مشغول هستید مرتبط است. همیشه و از قدیم این طور بوده که سود برخی از بازارها، از بازارهای دیگر بیشتر است. یا بهعبارت دیگر، «پول درشت» در آنها جابهجا میشود. بهعنوان مثال، «بازار مسکن» نمونهای از این بازارهاست. یک معامله در این بازار میتواند بهاندازه فروش صدها محصول خدماتی سود داشته باشد.
خب اگر به دنبال ثروتمندشدن هستید، واضح است که فعالیت در این کسبوکارها بیشتر به نفع شماست؛ اما نباید نقش مهارت و تخصص را هم نادیده گرفت. بالاخره هرکسی در کاری تخصص دارد و ورود شما به کاری که مهارت لازم را در آن ندارید، میتواند به ضررتان تمام شود. اگر در ابتدای راه و در حال برنامهریزی برای آینده شغلی خود هستید، میتوانید این فاکتور را در نظر بگیرید و زمان باارزش خود را به کسب مهارت در کاری اختصاص دهید که سود بیشتری را برایتان بههمراه دارد.
اما همه اینها به این معنی نیست که نمیتوان از مدل اول برای ثروتمندشدن استفاده کرد. تنها تفاوت آنها این است که در مدل اول، شما باید تعداد بیشتری کالا را به فروش برسانید و یا تعداد بیشتری معامله انجام دهید. تصور کنید که شما از هر فروش خود ۱ دلار سود میکنید. برای اینکه بتوانید به سود ۱ میلیون دلار برسید، باید ۱ میلیون واحد از محصول خود را به فروش برسانید. بنابراین روی محصول یا خدماتی تمرکز کنید که افراد زیادی به آن احتیاج دارند و بهطور مکرر خریداری میشود.
مسیر هموارتر را انتخاب کنید
رِی دالیو (Ray Dalio)، میلیاردر و سرمایهگذار معروف آمریکایی به نکتهای اشاره کرده که هر کارآفرینی باید درباره آن فکر کند. او درباره شیوه میلیاردرشدن خود میگوید:
تنها کاری که من کردم، کسب مهارت در زمینهای بود که اگر در آن ماهر باشید، (مسلماً) پول زیادی به دست میآورید.
منظور این جمله آن است که برای میلیاردرشدن، نیازی نیست که لزوماً یک کارآفرین برتر یا یک نخبه خلاق باشید. با توجه به خصوصیات ویژه خود، سعی کنید مسیرهای هموارتر و تضمینشدهتر را برای کسب ثروت در پیش بگیرید.
در بین افراد ثروتمند، بهندرت با کسانی برخورد میکنید که شیوهای منحصربهفرد یا جدید را پیش گرفته باشند. البته شاید از این حرف کمی گیج شده باشید؛ چراکه تصور اکثریت ما از پولدارشدن و موفقیت (دستکم در آمریکا)چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ ، راهاندازی یک کسبوکار جدید است که به ناگاه سروصدای زیادی به پا میکند و صاحب آن را به یک میلیادر تبدیل میکند؛ اما حقیقت این است که در دنیای واقعی، همه ثروتمندان جف بزوس و بیل گیتس و ایلان ماسک نیستند. تنها راه رسیدن به ثروت هم، طیکردن مسیری مشابه این افراد نیست.
اتفاقاً برعکس، ثروتمندان زیادی وجود دارند که راههای معمول و کمخطر را برای رسیدن به موفقیت برمیگزینند. انتخاب روشهای خاص و منحصربهفرد بهمعنی پذیرش یک ریسک بزرگ است. ممکن است این ریسک جواب بدهد و این افراد در مدتزمان خیلی کوتاهی به یک میلیاردر تبدیل شوند؛ اما خب تضمینی هم در این روشها نیست و ممکن است در نهایت با شکست مواجه شوند. این در حالی است که مسیرهای معمول و هموارتری برای کسب ثروت وجود دارد که با خیال راحتتری میتوان به آنها اطمینان کرد.
اشتباه بسیاری از افراد این است که در کاری مهارت پیدا میکنند که در طولانیمدت چندان سودآور نیست. با وجود تجربههای ناموفق مشابهی که وجود دارد، این افراد باز هم به دلایل مختلف همین اشتباه را تکرار میکنند. یکی از این دلایل این است که آنها فکر میکنند میتوانند از پس هر کاری بربیایند و بهعبارت بهتر، حسابشان با بقیه فرق میکند.
اما اگر یک لحظه منطقی فکر کنیم، چرا ما باید بتوانیم کاری که تعداد زیادی از افراد در آن شکست خوردهاند را با موفقیت به انجام برسانیم؟
این سؤال، استفهام انکاری نیست. بهعبارت دیگر، منظور ما این نیست که شما نمیتوانید چنین کاری را انجام دهید؛ بلکه هدفمان این است که واقعاً به پاسخ آن فکر کنید. آیا توانایی خاصی در شما هست که بتواند شما را به یک فرد پیشرو و پیشگام تبدیل کند؟ یا این احساس تنها از روی جو رقابتی حاکم در دنیای امروزی که عمدتاً از طریق شبکههای اجتماعی ایجاد شده در شما به وجود آمده است؟ اگر پاسختان به سؤال اول مثبت است که به شما تبریک میگوییم؛ اما اگر احساس میکنید پاسخ مثبت را باید به سؤال دوم بدهید، پیشنهاد میکنیم فرمان تصمیمگیری را از احساساتتان گرفته و به منطقتان بدهید.
فراموش نکنید که پیشگاان راه را برای دیگران هموار میکنند؛ اما میلیونرهایی که سریع پولدار میشوند، مسیری را طی چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ میکنند که قبلاً هموار شده است. تلاش برای اختراع مجدد چرخ به صرف زمان احتیاج دارد، زمانی بسیار زیاد.
بنابراین، افرادی که خیلی سریع ثروتمند میشوند، در کاری مهارت کسب میکنند که پیش از این تعداد بسیار زیادی را ثروتمند کرده است؛ نه یک یا دو نفر، بلکه صدها و هزاران نفر.
در یک کلام، اگر قصد دارید سریعتر ثروتمند شوید، سودای پیشگامبودن را کنار بگذارید و به دنیای واقعی بچسبید.
شبیه به یک میلیاردر برنامهریزی کنید
در قسمت آخر این مقاله، میخواهیم کمی پا را فراتر گذاشته و روشهایی را بررسی کنیم که میتوانند لقب «میلیاردر» را به شما هدیه دهند. راستش را بخواهید، میلیاردرها هم از همان مسیری میگذرند که ثروتمندان معمولی از آن گذشتهاند؛ با این تفاوت که در مسیر میلیاردرشدن، باید فشارهای بیشتری را تحمل کنید.
اگر اندکی با دنیای کسبوکار آشنا باشید، احتمالاً در سالهای اخیر اصطلاح استارتآپ را زیاد شنیدهاید. برخلاف تصور خیلیها که استارتآپها را جایی برای تفریح و کار توأمان میدانند، استارتآپهای واقعی، سکوهای پرتابی هستند که کسبوکارهای خلاقانه را در شرایط تحتفشار، به سرعت رشد میدهند و به ثروتهای هنگفت نزدیک میکنند.
از نظر من یکی از راههای احتمالی برای میلیاردرشدن، راهاندازی یک استارتاپ موفق با کمترین بودجه ممکن است. اولین قدم برای راهاندازی یک استارتاپ موفق، داشتن ایدهای است که در نوع خود جدید و کارآمد باشد.
مرحله بعدی، پیداکردن سرمایهگذار است. پیداکردن سرمایهگذار اغلب دشوارترین مرحله برای کارآفرینان است؛ اما اینجاست که «همنشین بزرگان بودن» دوباره به کمکتان میآید. اگر شما دوستان و همکاران ثروتمندی داشته باشید، یافتن یک سرمایهگذار از بین آنها کار بهنسبت راحتتری خواهد بود.
پس از طی این مراحل، شما باید برای استارتاپتان تبلیغ کنید و آن را به شهرت برسانید. این مرحله هم اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر بعد از اولین مرحله تأمین مالی نتوانید نام استارتاپتان را بر سر زبانها بیندازید، در ادامه احتمالاً به دردسر خواهید افتاد.
کسب شهرت باعث جذب سرمایه بیشتر میشود. با کسب شهرت دیگر نیازی نیست که خود را به سرمایهگذاران اثبات کنید؛ بلکه سرمایهگذاران خود بهدنبال شما خواهند بود و مشتاقانه روند رشد و توسعه استارتاپتان را پیگیری میکنند.
فراموش نکنید که کسبوکار شما باید به مرحلهای برسد که بتواند هزینههای خود را مدیریت کند. بهعبارت دیگر، استارتاپ شما نباید به هیچ شخص یا عامل بیرونی وابسته باشد و باید بهصورت مستقل به کار خود ادامه دهد. این همان مرحلهای است که گفته میشود این استارتاپ به «مقیاسپذیری» رسیده است.
البته این به این معنی نیست که دیگر بههیچوجه به سرمایه سرمایهگذاران احتیاجی ندارید. بالاخره شما برای گسترش کسبوکار خود نیاز به سرمایه بیشتر دارید؛ اما مسئله این است که این سرمایه بهخودیخود تأمین میشود و نیازی نیست که شما برای تأمین آن، بهدنبال سرمایهگذار بگردید. همه اینها بهخاطر این است که سرمایهگذاران شاهد موفقیت استارتاپ شما بودهاند و به آینده آن اطمینان دارند.
برای میلیاردر شدن، باید طوری برنامهریزی کنید که پس از این دوره تأمین مالی، کسبوکارتان به سودآوری برسد. در این صورت میتوانید آسودهخاطر باشید که آینده مالی خوبی در انتظارتان است؛ وگرنه، ممکن است با مشکل مواجه شوید.
معمولاً آخرین اقدام میلیاردرها، عرضه اولیه سهام است. انتخاب زمان مناسب برای عرضه اولیه سهام بهشدت مهم است. شما باید زمانی سهام خود را عرضه کنید که به موفقیت لازم دست یافته باشید و بهعبارتی، حرفی برای گفتن داشته باشید. مشکل بسیاری از شرکتها دقیقاً همین است که پیش از اینکه از سودآوری خود مطمئن شوند، عرضه اولیه سهام را انجام میدهند؛ در صورتی که کلید اصلی موفقیت در عرضه اولیه سهام، زمانبندی درست است.
اگر زمان مناسبی را برای عرضه اولیه سهام انتخاب نکنید، ممکن است با شکست مواجه شوید و اگر زمانبندی درست را رعایت کنید، بهاحتمال زیاد یکی از میلیاردرهای آینده خواهید بود. بنابراین هر زمان که احساس کردید استارتاپتان به موفقیت لازم دست یافته، میتوانید سهام آن را در بازارهایی مانند بازار بورس عرضه کنید تا باعث جذب سرمایه بیشتر برای شما شود.
جمعبندی
شاید با مطالعه این مقاله، تنها چیزی که به ذهنتان رسیده این باشد که «چه دل خوشی». میدانیم که گفتن این حرفها راحت است؛ اما پیادهکردن آنها در سطح عملی، نه. علاوه بر این، اداره یک کسبوکار در فضای فعلی کشور ما که با مشکلاتی مثل تحریمهای خارجی، رانتهای داخلی و سیاستهای ناپایدار اقتصادی دستبهگریبان است، سختی کار را دوچندان میکند. با این حال، ناامیدی راهحل مشکل نیست.
همه روشهایی که عنوان شد، در یک شرایط استاندارد میتواند شما را یک فرد چرا تنها اشخاص محدودی پولدار میشوند؟ ثروتمند تبدیل کند یا دستکم میتواند دید بازتری به شما ارائه کند تا به چیزهایی فکر کنید که پیشتر فکر نمیکردید. البته لازم به ذکر است که همه روشهای کسب ثروت هم در این چهار مورد خلاصه نمیشود و مسلماً راههای دیگری وجود دارند که در این مقاله به آنها اشاره نشد.
با این حال، اگر بخواهیم نکات اصلی این مقاله برای ثروتمندشدن را بهطور خلاصه مرور کنیم، به این موارد میرسیم:
دیدگاه شما